امیرحسین زرّین قلم

آنچه که “جشنواره فیلم فجر” نیاموخت

به نظرم وقت آن رسیده که به یک رویداد سینمایی در یک کشور یعنی جشنواره فیلم فجر که همه ساله با سالگرد پیروزی انقلاب اسلامی به عنوان یک فستیوال سینمایی برگزار می شود پس از 41 سال، نمره دهیم؛ یا اینکه بیلان کار آن را در مجموع رسیدگی کنیم.
کد خبر : 2269
تاریخ انتشار : چهارشنبه 14 اسفند 1398 - 18:59

 با کمی دقت در انتخاب هیأت داوران همین جشنواره سی و هشتم، هر مخاطبی که حتی از دور دستی بر آتش دارد، متوّجه می شود که ازجمع ۹ داور بخش مسابقه به غیر از دو سه نفرکه از افراد درس خوانده سینما هستند و تخصص این رشته را دارند، مابقی روی عامل ارتباطات الرابطین الرابطون اولائِک المرتبطون انتخاب شده اند چنین نتیجه می شود چه اینکه فیلم خورشید جایزه هیأت داوران راکسب کند. من در اینجا اتفاقاً می خواهم در چند خط کوتاه جدای از کل داوری ها به همین فیلم خورشید بپردازم و خود حدیث مفصل بخوان از این مجمل.

 با نگاهی به سوابق سازنده فیلم خورشید یعنی مجید مجیدی که الی لامحدوده فیلم های وزین از نوع سیاه نمایی جهت دلخوشی جشنواره های ضد ایرانی در کارنامه دارد و از جمله فیلم پر هیاهو وپر خرج محمّد(ص) که با شکست تجاری بی سر و صدایی مواجه شد، متوّجه می شویم که باید آنرا با تأمل بیشتری دید سراسرفیلم پر از نماد است ارائه مفاهیم که البته کار جدیدی هم نیست به واقع ساختمان مدرسه خورشید که در یکی دو پلان در لانگ شات نشان داده می شود فقط یک ساختمان ساده با همه فرسودگی اش نیست بلکه نماد یک مملکت است که اینهاقبلاً در فیلم فروشنده فرهادی (شروع از یک ساختمان که دچار زلزله است) یا در فیلم بانو مهرجویی که نماد یک کشور است استفاده شده؛ امّا حالاچرا خورشید؟ دقیقاً در سه جای فیلم شما عنوان “خورشید” را به ترتیب نوشتاری بیانی و تصویری می بینید علیرغم تفاوتهای درک معانی از اسم خورشید، فیلم ساز در هر سه مورد یک معنا را دنبال می کند، مقصودش همان خورشید عالم افروز است که همه ماآن را می شناسیم وزندگانی همه ابناء بشر متصل به آن است؛ اما چرا در دنیای مردمان این مرز و بوم (با ارجاع به نماد ساختمان مدرسه به عنوان یک مُلک و کشور که فعلاً ایران است) این خورشید یک مقوا است و اگرهم بالا برود با چند بادکنک که خود بادکنک هم سمبل ترکیدن و ناپایداری است بالا می رود شّک نکنید که این فیلم نیز مانند فیلم های دیگر مجید مجیدی با چشمداشت به جشنوارهای خارجی ساخته شده اند که البته در این دوره از جشنواره تنها این جایگاه را او کسب نکرده بلکه دیگر فیلم ها با ساخت ضعیف وبعضاً دارابودن مضامین غیر اخلاقی هم تشویق شده اند (مثل استفاده مفرط ازاستعمال سیگار)که شروع به عادی سازی این نوع تصاویر در سینمای ایران کرده اند؛ اما الحق و الانصاف مجیدی گوی سبقت را از سایرین ربوده است ونهایتاً هم با دست و دلبازی داوران هم مواجه شده است. یادتان نرود گفتم فیلم پر از نماد و صحنه های نمادین است. تمامی اسامی افراد و شغلشان و محل زندگی آنها همه وهمه در این غالب طرح ریزی شده است. اگر چه جایزه فیلم نامه راکه مشترک نگاشته شده برده است، اسامی از بزرگ همه آنها یعنی هاشم (علی نصیریان) شروع می شود محمد، علی،  … وعجباوحیرتا که فیلم محمّد (ص) را به همین مجیدی سفارش می دهند جل الخالق مثلاً علی که لیدراین بچه های دزد است از بازکردن تایر اتومبیل های گران قیمت یعنی فشل کردن نماد تکنولوژی شروع می کندومشخصاً دریک کارگاهی کارمیکندکه انبارلاستیکهاوتایرهای فرسوده که خودنمادچرخ وگردون است وسرپرست همین کارگاه مردی میانسال است که اتفاقاًخیرخواه ومثبت است وهمیشه هم تنهاست وظاهراً هم اوست که رابطه اش باعلی حسنه است، اماّ همین آدم هم کرولال است وتنها کسی که بااوارتباط داردازراه ایماء واشاره علی است ودرست هم حرف یکدیگررامتوجّه نمی شوندوسوتی هم دردهان داردکه بیشترمواقع ازروی بلندی درآن می دمدکه به زعم مجیدی نشانی ازداوراست. یا هاشم که جایگاه خاصی دارد و چند شغله است یعنی هم دستی در آسمان دارد (کبوتر نماد پاکی و آسمانی بودن) که آنها به دلخواه آنهارا حبس و هوایی می کند و هم دستی در زیر زمین دارد (تیله کنی) که اتفاقاً علی را هم که دریک تعقیب وگریزتوسط برادرانش گیرانداخته، جهت پیدا کردن یک گنج زیرآن ساختمان نمادین یعنی مدرسه خورشید می فرستد ک در حقیقت تلاش او نه کندن قسمتی اززمین برای دست یابی به محصولی کم مقدار که کاوش زیر یک مُلک است که آن غیر ایران نیست.

همه تلاشهای عبث علی برای ماندن درباندهاشم به خاطررهایی مادری است که بیننده ازگذشته اوهیچ اطلاعی نداردوفقط همین رامی داند که درآسایشگاه روانی بستری است وعلی یکی دوبارجهت رهایی اوبه آنجا سرمی زندوناموّفق ازکادردر می آید و اینکه مادراوهرگاه دختربچه ای رامی بیندبه گمان اینکه دختر اوست و ظاهراًدریک آتش سوزی جان باخته نگران می شود.

همین نتیجه کاوشهای علی نهایتاً رسیدن به بسته ای مواد مخدر، درفاضلاب است که اتفاقاً عامل توزیع آنها هم هاشم و برادران در اصل می باشند ،خودِ ماجرای داخل ساختمان خورشید هم حکایت دیگری است. از مدیروناظم ومعلّم وسرایدار تا خود دانش آموزان و والدین هر کدام نماد قشر و طبقه ای است خود مدیر که برای فعالیت های حزبی و سیاسی تلاش می کندوآخرکارهم عکس و تبلیغات شورای شهر خود را پاره کرده و در سطل زباله می اندازد یا ناظم (جواد عزتی) سنگ بچه های ممتاز را برای بنیاد نخبگان به سبب درآمدی که داردبه سینه می زند، یا معلّم که خودش یک پا بزن بهادراست گوی سبقت را از بقیّه ربوده و آخر کارسرایداری که وظیفه ذاتی اش خفظ اثاث آب و خاک و جان و سلامت افرادحیطه خوداست؛ اما برای مطامع مادّی با همین دانش آموز یعنی علی (عامل مستقیم هاشم) همدست می شود وباتخلیه ساختمان، اثاثش راجمع می کندواورادرمیان راههای هزارتو تنها می گذارد. بیراهه هایی که کندن آنرا علی در زمان هیاهوی پر سر و صدای جشن داخل حیاط مدرسه برای گم شدن سرو صدای حفاری دنبال کرده است نماد دیگر مجیدی در انتها به کار برده است: زنگ اخبار پر واضح است که زنگ مدارس جهت شروع، پایان و تغیر بین ساعات کلاسها نواخته می شود.

 در سکانس ماقبل آخر بیننده شاهد است که تلاش ناظم برای اتصال سیم زنگ مدرسه به دلیل ورود شخص مضروب که شاکی اوست و سپس بردن ناظم توسط پلیس ناتمام مانده وزنگ مدرسه هم چنان قطع است؛ اما در سکانس پایانی زمانی که علی از تلاش نافرجامش دست کشیده واز سرداب به داخل کریدور ساختمان می آید چشمش به سیم های قطع شده زنگ می افتد و بالا می رود و کار ناتمام ناظم را تمام می کند.این بار زنگ به صدا در می آید، اما در فضای سرد و غروب رو به تاریکی بدون حضور دیگران ،به راستی مجید مجیدی که حداقل خودش می داند که روز اول ورودش به حیطه هنر و بازیگری از کجا شروع کرده است ودرطول این سالها تا چه اندازه رهین مردم سرزمین خودش یعنی ایران است، حالا بادارا بودن کارنامه ای که ذکرشد،چگونه است که پس از ۴۱ سال همه تلاشهای یک ملت پرغرور و جسور دربرابربیگانگان و دشمنان ریز و درشت که تمام مردم این سرزمین تک تک آنها را به اسم ورسم می شناسند وباپشت سرگذاردن مخاطرات فراوان اعم ازجنگ وغیره هنوز با هیولاها و اذنابشان دست و پنجه نرم می کنند، راهشان را بیراهه های بی فرجام می نگارد و خورشیدشان را کاغذی می داند و در آخر هم با آن همه تلاش به جای اینکه به گنج برسند به گند می رسد؟

برچسب ها :

ناموجود
ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : ۰
  • نظرات ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیران سایت منتشر خواهد شد.
  • نظراتی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • نظراتی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد.