افسانه سرایی های احمدرضا کریمی و مخدوش کردن تاریخ مبارزات دهه ۵۰/ ایرج شریعت عضو کانون
لازم به توضیح است که من نه بعنوان مدعی درعرصه تئوری بلکه بعنوان یک فردمتوسط نقد خودرانسبت به مجاهدین داشته ومعتقدم ضمن نقد این سازمان دردوره قبل ازانقلاب ،لزوما می باید درزمینه دگردیسی آن ازدوران مسعودرجوی نقد وبررسی جدی صورت بگیرد.اماشرط انصاف نیست که نسیت به هتاکی ودروغپردازی امثال این عنصرکثیف برای خدشه دارکردن ساحت
احمدرضا کریمی مدعی بود که دردوران دانشجوئی درمنزل تراب حق شناس سکونت داشته ودرآنجا ازنزدیک شاهدمطالعات ومباحث مقدماتی اعضاء اولیه مجاهدین درراستای تدارک سازماندهی بوده است.البته جای بسی تردید است که دوران دانشجوئی وی مصادف بادوران موردبحث بوده ومعلوم نیست که وقتی چنین جلسات حساسی برگزارمی شده این روح سرگردان درآنجا چکاره بوده وبا چه صلاحیت واعتباروپیشینه ای ازمنظر اعضاء ،دراین جلسات حضورداشته است.اوسعی میکردمبانی مطالعاتی ومباحث جاری دراین جلسات رادرسطحی نازل توصیف نموده وبطورضمنی خودرادرمنزلتی بالاتر نشان بدهدکه بصورت شخصی مستقل واز موضع نقد حضور داشته است. وبنابراین پس ازتشکیل سازمان ،برای وی نه”مسئول”بلکه رابط قرارداده بودند.وبه ادعای اواین شخص علیرضا سپاسی بوده است.
خدامیداندکه این بیچاره برای این سناریوسرتاپا دروغ چقدرزحمت کشیده.اما:
اولا وقتی کسی ازجانب یک سازمان(آنهم سازمانی بامشی مسلحانه)،صرفا یک رابط ونه مسئول تشکیلاتی داشته باشد،چنین شخصی عضونبوده ودربهترین حالت،یک سمپات بیش نبوده است.درضمن باتوجه به آشنائی که باعلیرضا سپاسی داشته ام ،بسیاربعید میدانم که باچنین شخصی بعنوان رابط ادامه داده باشد.
ثانیا” علیرضا سپاسی از مسئولین “حزب الله”(تشکیلات نیمه علنی مجاهدین)بودکه پس ازترور سرتیپ طاهری مخفی میشود.درنتیجه واقع امرصرفا می توانسته برخوردی بااحمدرضا کریمی داشته باشد که برای او مطلوب نبوده است ولاغیر(که دراین موردنیز تردید وجوددارد).این عنصر خیانت پیشه جز یک سمپات سطح پائین نمی توانسته باشد.برخی دوستان همبند درزمان شاه وی رادردانشگاه فردی باانگیزه خودنمائی ومتظاهر تعریف میکردندمخصوصا پیش دانشجویان دختر ،خودنمائی اش بیشترشکوفا میشده.البته سوژه شدن این فردصرفابخاطر همکاری اش بابازجوها بود.اوحتی ضمن همکاری باساواک نیزحس بزرگ نمائی خودراداشت.دقیقا بیاددارم که درآذرماه ۵۴به همراه چندنفر ازهمبندان اززندان قصر مجددا به کمیته مشترک عودت داده شدیم .البته هرکدام به دلایل خاص پرونده خود.ازجمله آنها کاظم روغنچی ورضادررودی بودند.یک شب که رضا ازبازجویی برگشت بشدت کتک خورده بود.گفت احمدرضاکریمی هم درکناربازجوبود.ووقتی بازجوازمن سئوالاتی میکرداونیزازرشه تحصیلی من پرسید.وقتی گفتم رشته من ریاضی است ،خطاب به بازجوگفت این ریاضی خوانده ودرنتیجه ذهن تحلیلی دارد.وهمین موجب حساسیت بازجونسبت بمن شد.
بگذریم.دراین برنامه(سرچشمه)مصاحبه گردرصدد بودتااززبان وی بشنودکه بنیانگذاران مجاهدین از همان اول اهل نمازنبوده اند.امااحمدرضاکریمی متوجه بودکه تایید این موضوع اعتبارسناریو وی را خدشه دارمیکند.بلکه مصاحبه گررا به زمینه ای هدایت کردتابتواندبه مطلوب خودبرسد..اوگفت :آنها نمازمی خواندند.ولی آنهارابه انحراف فکری وسستی درمعتقدات مذهبی متهم کرد.وانگشت روی این مسئله گذاشت که مجاهدین خلق باتعریف مارکسیسم بعنوان علم مبارزه ازالتقاط فکری برخورداربودند بطوریکه این مسئله مقبول مهندس بازرگان نبوده وهمچنین آنهانسبت به کتاب “اسلام ومالکیت”آیت اله طالقانی دیدمنفی داشتند.زیرادراین کتاب برمالکیت خصوصی صحه گذاشته که این،بامرام سوسیالیستی آنهامغایرت داشت.وبااین حساب خیانت پیشه ،بانبوغ خودآیت اله طالقانی ومهندس بازرگان واعضاء اولیه مجاهدین رادربرابرهم قرارمیداد
لازم به توضیح است که من نه بعنوان مدعی درعرصه تئوری بلکه بعنوان یک فردمتوسط نقد خودرانسبت به مجاهدین داشته ومعتقدم ضمن نقد این سازمان دردوره قبل ازانقلاب ،لزوما می باید درزمینه دگردیسی آن ازدوران مسعودرجوی نقد وبررسی جدی صورت بگیرد.اماشرط انصاف نیست که نسیت به هتاکی ودروغپردازی امثال این عنصرکثیف برای خدشه دارکردن ساحت پاک بنیانگذاران این سازمان بی تفاوت باشیم.
بطوریکه وی با جعل وروایت دروغ، همچنین سعی داشت مهندس بازرگان وآیت اله طالقانی را درمقابل مجاهدین قرارداده وازاعتبارایندو درتخریب آنها استفاده بکند.
همه ماازمیزان علاقه ورابطه صمیمی آیت اله طالقانی نسبت به اعضای اولیه مجاهدین مطلع هستیم.ولازم به توضیح نیست که گرایش به سوسیالیسم هرگز نمیتواند با معتقدات مذهبی منافات داشته باشد.بطوریکه درگذشته نیز شاهدامثال شریعت سنگلجی ومحمدنخشب (خداپرستان سوسیالیست)وشاهددکترعلی شریعتی و…بوده ایم که ضمن گرایشات سوسیالیستی دارای اعتقادات مذهبی بوده اند.وهنوز فراموش نکرده ایم که چه تعداد از کشیش ها درآمریکای لاتین درکنارسازمانهای چپ ،برای آزادی وعدالت مبارزه میکردند. مجاهدین ودیگرتشکلها وسازمانهای آن دوره بلحاظ تئوریک جزو جریانات برجسته عصرخودبوده اند.استراتژی مبارزاتی بخشی ازاین تشکلها ایده غالب درآمریکای لاتین ومنطقه مابوده است.آنهامحصول دوران خودبودندواینکه خائنی پس ازنزدیک ۶۰سال به دروغ ونیرنگ برسریر قضاوت آنهارا اشخاصی فاقد توان نظری ودرسطحی نازل تلقی بکندچیزی ازوجاهت آنهاکم نمیکند.البته این،بمعنی غیرقابل نقد بودن آنهانیست.
التقاطی بودن مجاهدین درزمینه پاسخی بود که به این پرسش اساسی میدادندکه :”آیا استراتژی ازدرون جهان بینی استنتاج میشودویاامری است جداگانه؟”مجاهدین خلق معتقد بودندکه مارکسیسم علم مبارزه است واستراتژی با بهره گرفتن ازآن مدون میشودواین امرمیتواندجداازجهان بینی صورت بگیرد.بطوریکه یک پزشک حاذق ممکن است درعین حال جهان بینی مذهبی یا ماتریالیستی داشته باشد.به عبارتی ،مجاهدین خلق درمحتوی چپ بودندودرنهایت مذهبی.اما آنچه هست التقاط آنهانافی مذهبی بودن آنهانیست.التقاط بمعنی یک پارادوکس دراندیشه معین است .بنابراین مجاهدین خلق درجهان ببنی خودمذهبی بوده اند.(دراینجاوقتی ازمجاهدین خلق گفته میشود،منظور مجاهدین قبل ازانقلاب است)
–دیرزمانی است شاهدپروپاگاندای خاصی هستیم که سعی میکنندگذشته مبارزاتی جامعه ماراتاریک ومشحون از خطا وندانم کاری ها وخیانت ها ترسیم بکنند.سلطنت طلبان ونولیبرالهاازیک سو وبخشی ازروحانیت ومحافظه کاران مذهبی از سوی دیگر ،دراین پروژه سهم اصلی رادارند،تاهرکدام باتخطئه گذشته مبارزاتی مردم،برای خوداعتباری دست وپابکنند.واینک این دروغپرداز خیانت پیشه دراین راستا از انحراف وضعف تئوری وسطح نازل مطالعات و…میگوید وسخن ازانحرافی میگوید که مجاهدین اولیه ناصادقانه درکتمان آن کوشا بوده اند.گذشته مبارزاتی مردم مادرخشانتر وپربارترازآن است که امثال این شب پرستان درانکارآن بکوشند .این گذشته از انقلاب مشروطیت تاجنبش جنگل وقیام شیخ محمدخیایانی،ازمصدق تا ۲۲بهمن ۵۷وتاامروز،بردوویژگی ضددیکتاتوری ومعدلت خواهی استواربوده وبرآن اصرارورزیده است..دست آوردهای وزین وپربارمردم مادراین عرصه ازدرون اشتباهات ویا احترازاز خطا گذرکرده است.تنهامردگان خطانمیکنند.اماهنوز سلولهای کمیته مشترک وزندانهای رژیم شاه سرودمقاومت وحماسه جانفشانی ها ی صادقانه فرزندان خلق رابیاددارند.دهان کثیف امثال احمدرضا کریمی نمیتوانداین حقیقت راآلوده به نیرنگ ودروغ بکند.شیوه نقد شیوه تخریب ونفی بالکل نیست.پروسه شناخت از دیالکتیک خطا وتجربه گذرمیکند.حتی حزب توده که درجامعه مامرتکب خطاهای فاحش وزیانبارشده است ،درمقاطعی درمبارزه باخودکامگی شاهنشاهی ،ایجاد تشکل های صنفی ،درزمینه هنر وادبیات نقش غیرقابل انکاری داشته است.وباز وبه تکرار باید گفت که گذشته ماباتمام کاستی ها وضعف ها ،پرباروگرانبارترازآنست که بتوانندحاشابکنندواگرامروزشاهدآن هستیم که مجاهدین خلق تحت رهبری الیگارشیک مسعود رجوی ،به جایگاه یک فرقه تنزل نموده است،واگرشاهدآن هستیم که عناصری از فدائیان خلق زیر پرچم رضاپهلوی آرمیده اند،این نمیتوانددست آویزی برای نفی گذشته ودست آوردهای ارزشمندآن باشد
ا
برچسب ها :احمدرضا کریمی ، ایرج شریعت ، فدائیان خلق ، مجاهدین خلق
- نظرات ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیران سایت منتشر خواهد شد.
- نظراتی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
- نظراتی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد.
ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : ۰