۱۹بهمن ۴۹ سرآغاز مبارزه مسلحانه با شاه/ دکتر سیف الرضا شهابی، عضو کانون
اگر چه سازمانهای مسلح بر اثر فشارهای خارجی (ساواک) یا ضعف تئوریک و اختلافات درونسازمانی به موفقیتهایی که پیشبینی میکردند دست نیافتند، ولی چراغی که در ۱۹ بهمن ۱۳۴۹ روشن شد، نظیر ۱۵خرداد ۴۲ یکی از چراغهایی بود که تا سقوط رژیم گذشته فراسوی مبارزان قرار داشت. شاید بعد از گذشت نیم قرن، عدهای لب به انتقاد از آن جوانان جانباخته بگشایند و حرکاتشان را ماجراجویانه بدانند و خونهایشان را به هدر رفته قلمداد کنند، ولی باید هر مظروفی را در ظرف زمانیاش مورد ارزیابی قرار داد….
با ورود «جان افکندی» دمکرات به کاخ سفید، مختصر فضای باز سیاسی در کشورهای وابسته به آمریکا از جمله ایران ایجاد شد و احزاب اپوزیسیون نظیر «جبهه ملی» و «نهضت آزادی» شروع به فعالیت پارلمانی کردند تا با استفاده از روشهای قانونی و در اختیار گرفتن کرسیهای مجلس شورای ملی، منشأ تحولاتی بشوند. تعدادی از جوانان و دانشجویان در جبهه ملی و جمعی از جوانان مذهبی در نهضت آزادی فعالیت داشتند؛ تا اینکه، رژیم گذشته، تحمل مختصر فضای باز سیاسی و فعالیت احزاب اپوزیسیون را از دست داد و در پی معامله شاه با کندی، حادثه خونین پانزده خرداد سال ۱۳۴۲ را بهوجود آورد که حاصلش بازداشت و تبعید امام خمینی و زندانی کردن مهندس بازرگان و اعضای نهضت آزادی و تعطیلی همه فعالیتهای سیاسی احزاب اپوزیسیون و به شهادت رسیدن تعدادی بود.
مهندس بازرگان در دفاعیاتش در بیدادگاه نظامی خطاب به رژیم گذشته اظهار داشت:«ما آخرین گروهی هستیم که با زبان قانون با شما صحبت میکنیم.»
پیام بازرگان را رژیم شاه نگرفت و خفقان حاکم را بیشتر کرد و به جایش جوانان مبارز پیام بازرگان را گرفتند و نطفههای گروههایی را که تنها راه مبارزه با وابستگی به بیگانه و خفقان رژیم در ورای فعالیتهای قانونی و به شکل مبارزه مسلحانه ارزیابی میکردند، بسته شد. در دهه چهل اعضای «موتلفه اسلامی» حسنعلی منصور نخستوزیر وقت را ترور کردند و حزب «ملل اسلامی» و گروههایی نظیر گروه «جزنی – ضیا ظریفی» و گروه موسوم به «فلسطین» شکل گرفت، ولی قبل از شروع عملیات اعضای آن دستگیر شدند.
تا اینکه، در ۱۹بهمن سال ۱۳۴۹ یکی از جوانانی که به همراه تعدادی دیگر در جنگلهای اطراف سیاهکل در تدارک راهاندازی مبارزه مسلحانه با رژیم بودند، به نام «هادی بندهخدا لنگرودی» توسط ژاندارمری دستگیر شد و در پی آن، تعدادی از همراهان شخص دستگیر شده به پاسگاه ژاندارمری جهت آزادی نامبرده حمله کردند و به این ترتیب
۱۹ بهمن ۱۳۴۹ سر آغاز مبارزهای جدید در صحنه سیاسی و مبارزاتی ایران شد؛ مبارزهای با تاکتیک و استراتژی مسلحانه.
متقابلا، رژیم شاه با تمام نیرو و قدرت بر آن شد تا مبارزات مسلحانه را در نطفه خفه کند و از سرایت اینگونه تحرکات به دیگر نقاط ایران جلوگیری کند. نیروهای رژیم از زمین و هوا و با استفاده از نیروهای بومی و محلی و روستاییان به جوانانی که در کوهها و جنگلهای اطراف سیاهکل متواری شده بودند حمله کردند و تعدادی کشته و برخی دیگر نیز پس از دستگیری به جوخه اعدام سپرده شدند.
با آغاز دهه پنجاه شمسی، مبارزات مسلحانه در قالب سازمانهایی مسلح صحنه مبارزاتی ایران را خونین کرد و صدها جوان با گرایشات چپ کمونیستی و اعتقادات دینی و اسلامی یا در میدانهای اعدام تیرباران شدند یا زیر شکنجههای وحشتناک و درگیریهای خیابانی جان خود را از دست دادند و همچنین هزاران مبارز در بیدادگاههای نظامی بر اساس احکام فرمایشی محکوم به زندان شدند.
اگر چه سازمانهای مسلح بر اثر فشارهای خارجی (ساواک) یا ضعف تئوریک و اختلافات درونسازمانی به موفقیتهایی که پیشبینی میکردند دست نیافتند، ولی چراغی که در ۱۹ بهمن ۱۳۴۹ روشن شد، نظیر ۱۵خرداد ۴۲ یکی از چراغهایی بود که تا سقوط رژیم گذشته فراسوی مبارزان قرار داشت. شاید بعد از گذشت نیم قرن، عدهای لب به انتقاد از آن جوانان جانباخته بگشایند و حرکاتشان را ماجراجویانه بدانند و خونهایشان را به هدر رفته قلمداد کنند، ولی باید هر مظروفی را در ظرف زمانیاش مورد ارزیابی قرار داد. سالهای دهه پنجاه، اوج اختناق بود تا جایی که رژیم حتی احزاب خودساخته نظیر «ایران نوین» و «مردم» را نتوانست تحمل کند و همگان را در حزب فراگیر «رستاخیز» مجبور کرده بود و همه راههای قانونی برای مبارزان سیاسی و منتقدین حکومت بسته شده بود و این جوانان یک راه را در پیشرو میدیدند و آن مبارزه مسلحانه بود.
برچسب ها :19 بهمن 49 ، پاسگاه سیهکل ، جان اف کندی ، دکتر سیف الرضا شهابی ، ساواک ، شاه ، مهندس بازرگان
- نظرات ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیران سایت منتشر خواهد شد.
- نظراتی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
- نظراتی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد.
ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : ۰