مرغ سحر از قفس تن رها شد

پیام محمدرضا علی حسینی، دبیرکل کانون زندانیان سیاسی قبل از انقلاب به مناسبت درگذشت استاد شجریان از شمار دو چشم یک تن کم و زشمار خرد هزاران بیش محمد رضا شجریان، آمیزه ای از عشق و میثاق و هنر سرانجام جان از قفس تن رهانید تا که نغمه آزادی را از هر کران این سرزمین

کد خبر : 3772
تاریخ انتشار : یکشنبه 20 مهر 1399 - 18:04

پیام محمدرضا علی حسینی، دبیرکل کانون زندانیان سیاسی قبل از انقلاب به مناسبت درگذشت استاد شجریان

از شمار دو چشم یک تن کم

و زشمار خرد هزاران بیش


محمد رضا شجریان، آمیزه ای از عشق و میثاق و هنر سرانجام جان از قفس تن رهانید تا که نغمه آزادی را از هر کران این سرزمین سر دهد. در زمستان زود رسی که از پس آن بهار آمد سر ها در گریبان فرو رفت . باغبان ما اما در آن سوز و سرما،، سر از گریبان مصلحت برون و از خاک پای مردمش باغ آتشی بر افروخت . باغبان، باور داشت زندگانی شعله و شعله ها، هیمه های آتش افروز می خواهد. از آن پس شجریان، جان خود در تیر حنجره گذاشته و کار صد هزاران تیغۀ شمشیر کرد. مرغ سحر در این سوز و سرما هرگز از عهد با مردمش روی نتافت و تا که توانست نوای روح نوازش را چون خیمه ای در هر باد و بورانی برای آنان برافراشت . نوایی که ربنایش اگر بر کام پارسایان لب فرو بسته از غذا نوش شد اما هر ازگاهی به سیمای پر نخوت شهریاران نیش زد. گرچه اسطوره های مولانا وحافظ در عصر خود توانستند با اعجاز و نبوغ ، منزلت تاراج رفته انسان را در بازار زهد فروشان جبران و در اومانیسمی عارفانه به سطح و مرتبت جانشینی با آفریدگارشان برسانند اما این شجریان بود که با حنجره سحرانگیزش غبارفراموشی از عرفان آنان بر گرفت. مرغ سحر عرفان صوفیانه آنان را از انزوای محفل و تفال به نیرویی کنشگر در جامعه بدل ساخت. عرفانی که یارای آن یافت که آرش وار از قد خمیده مردمش بسان کمانی، تیر بر چشم دشمنان بزند. مرغ سحر ما در تمام عمر پر بارش سر بر آستان جانان مردم سایید تا که گلبانگ رسایش از بلندای مناره آنان به بیکران آسمان پژواک یابد. گلبانگی که از آمدن یوسف و از گلستان از پس کلبه احزان و سپیده در پی سحر نویدمان می داد. درویش بی نیاز ما با قناعت در کهنه دلق خود هرگز به سودای برگ سرای سلطانی ننشست تا که برکرسی مرصع دل های مردمش جلوسی جاودانه یابد.
اکنون که فضای جامعه ما در حرمان پرواز مرغ سحر آکنده از چهچهه دل انگیزش است چه باک که پرهای گل را در خاک می نهیم. در رویش و شکوفایی هزاران شکوفه دیگر، باز مرغان سحر دیگری خواهند آمد و از سپیده صبح بشارتمان می دهند . اما تا رستنی دیگر بار ، ملودی زیبا و آهنگین محمد رضا شجریان خستگی را از ساق پاهای راهیان آزادی و عدالت خواهد زدود.

محمدرضا علی حسینی دبیرکل کانون

بیستم مهر ۱۳۹۹

تعداد بازدید: ۱۰۸۳

برچسب ها :

ناموجود
ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : ۰
  • نظرات ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیران سایت منتشر خواهد شد.
  • نظراتی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • نظراتی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد.