عبدالحسین طوطیایی

نقدی بر: یک قرن روشنفکرى دینى ایران در آزمون قدرت( دکتر سارا شریعتی)

خانم دکتر سارا شریعتی در گفتاری با محور بررسی آسیب شناسانه “روشنفکری دینی در یک قرن اخیر کشورمان” و با تمرکز بر فراز و فرود های جایگاه سیاسی و دینی زنده یاد مهندس بازرگان به عنوان نمادی از روشنفکر دینی در این قرن، بحث بسیار کلیدی و مهمی را گشودند. جا دارد امتنان خودرا برای

کد خبر : 2358
تاریخ انتشار : یکشنبه 10 فروردین 1399 - 10:53

خانم دکتر سارا شریعتی در گفتاری با محور بررسی آسیب شناسانه “روشنفکری دینی در یک قرن اخیر کشورمان” و با تمرکز بر فراز و فرود های جایگاه سیاسی و دینی زنده یاد مهندس بازرگان به عنوان نمادی از روشنفکر دینی در این قرن، بحث بسیار کلیدی و مهمی را گشودند. جا دارد امتنان خودرا برای ورود به چنان موضوع با اهمیتی که سرنوشت مردم و سرزمین ما و بسیاری از جوامع مشابه دیگر دنیا به آن گره خورده است را ابراز نمایم. اما شاید دوگانه بررسی فرایند روشنفکری یک قرن اخیر و به موازات ارزیابی نقش بازرگان در این فرایند و در قالب یک گفتار فشرده، خانم شریعتی را بعضا دچار شتابزدگی و یا سکوت نموده و پرسش هایی را برای این راقم ایجاد کرده است :
—- اساسا تعابیر دوگانه ای مانند “ملی مذهبی”، “روشنفکر دینی” مردم سالاری دینی”و …. را تا کنون درک نکرده ام. به باور من عرصه مشترک از دین و مردم سالاری و یا دین و روشنفکری و یا… مقولاتی از دو جنس متفاوت و مونتاژ شده نیستند. مانند آنکه بخواهیم مثلا قوه جاذبه را با دو صفت دینی و غیر دینی تقسیم بندی نماییم. اکر تایید و هم تکذیب نقش محوری مردم از یک دین واحد تفسیر می شود آن را ناشی از قرائت های مختلف و نه خاستگاه اصلی دین باید بدانیم.
— خانم شریعتی با برداشت از کتاب «سقراط ‌هایی از گونه‌ای دیگر» جابری ، تعبیر ” محنت علما” را برای شکست های پی در پی نواندیشان در کشورهای اسلامی بکار برده اند. جابری می گوید : “محنت علما ” به معنای اذیت و آزاری است که از سوی سلطان به عالمی روا می‌رود. به باور این قلم سرکوب سیاسی نواندیشان دینی مادامی که در حوزه دین کاوش می کنند تنها در لوای یک حکومت دینی رخ می دهد.

بر این سیاق می بینیم که عمده نواندیشانی از قبیل حلاج ، ناصرخسرو و… صرفا توسط رهبران دین سنتی هم عصر خود، تکفیر و مهدورالدم شده اند. اگر که چهره ای مانند بازرگان توسط حکومت وقت به تبعید و زندان رفت، آن را تنها باید از بابت مداخله وی به حوزه سیاست و نه دین دانست. بنابراین “محنت بازرگان” در ایام رژیم پهلوی را با محنت او در سال های پس از انقلاب بایستی متفاوت ازهم بدانیم. درخصوص زنده یاد شریعتی که همزمان در برابر دو اردوگاه با ارتجاع مذهبی و نیز حاکمیت سیاسی قرار داشت، بخاطر داریم که از هر دو اردوگاه مورد آسیب و به تعبیر جابری محنت قرار گرفت. البته خانم شریعتی خود اضافه می کند: “مهمترین تصویر بازرگان، تصویر یک رجل سیاسی است. از معاونت وزارت فرهنگ و رئیس هیات خلع ید در دولت دکتر مصدق، تا مبارزهٔ سیاسی در نهضت مقاومت ملی، نهضت آزادی و تجربه زندان ، تبعید و نهایتا تصویر وی به عنوان اولین نخست‌وزیر پس از انقلاب. غلبه این تصویر سیاسی باعث شده است تا همواره مراسم بزرگداشت وی از جانب مخالفین سیاسی‌اش، با ممانعت‌ و مخالفت‌هایی رو‌به‌رو شود”. این توصیف خانم شریعتی از بازرگان ادعای این راقم مبنی بر حساسیت رژیم شاه به وی به دلیل کنش در حوزه سیاسی و نه نو اندیشی دینی رااثبات می کند.



— خانم شریعتی از این پس در گفتار خود نقش بازرگان را در وجه نواندیش دینی مورد بررسی قرارمی دهد و می گوید: ” اما مهدی بازرگان جدا از نقش سیاسی، یک میراث پربار فکری نیز دارد. وی یکی از چهره‌های «اندیشه سیاسی اسلام قرن بیستم» و یکی از «موثرترین نویسندگان ادبیات تجددطلبی» در ایران است”. خانم شریعتی سپس با بر شمردن کتاب هایی از قبیل “کار در اسلام”، “آآثار عظیم اجتماع”، “سازگاری ایرانی”، “بعثت و ایدئولوژی” و…… وجوه مختلف اندیشه های تجدید نظر طلبی دینی از بازرگان را بیان می کند. در این بخش از گفتار خانم شریعتی ، زندگی نواندیشانه دینی بازرگان را به سه مرحله “بازرگان جوان” در بازگشت از اروپا ( دهه ۲۰ و ۳۰) ، “بازرگان دهه ۴۰ و ۵۰ ” که از اسلام در قالب ایدئولوژی استبدا د ستیزانه و با الهام و “بازرگان بعد از دهه ۶۰ ” تقسیم می کند. تقسیماتی که به گفته ایشان، ضمن تمایز؛ اما به هم پیوسته هستندد. بر اساس تعبیر این گفتار، بازرگان مرحله اول، به دین به عنوان فرهنگ توجه می‌کند و همچون یک مکتب تعلیم و تربیتی نام می‌برد که متاثر از فرهنگ پویای اروپاست. مرحله دوم هم زمان با اهمیت یافتن مسالهٔ سیاسی است که بسیاری از کشورهای آسیا و آفریقایی به استقلال رسیدند. دورهٔ ظهور ایدهٔ جهان سوم، مبارزات ملت‌ها برای کسب استقلال، در کوبا، کنگو، کنکو، یوگسلاوی، هند، الجزایر … در این دوره بازرگان بر وجه اجتماعی، مبارزاتی و سیاسی دین تاکید دارد.


— به باور این راقم نقاط ضعف روشنفکری دینی در یک قرن اخیر بخصوص در دهه های ۴۰ و ۵۰ در کشورمان، معلول ورود مستقیم در حوزه سیاست و رنگ آمیزی شتابزده و حمایتی از دین سنتی توسط چهره هایی مانند بازرگان در برابر رقبای مارکسیسم و مدرنیسم بوده است. من خود از نسلی هستم که فرایند رشد سنی ام از اواسط دهه ۴۰ با ضرورت تغییر و تطبیق نگاه سنتی دینی با مناسبات مدرنیسم و نیز جنبش های ضد استبدادی هم زمان شد. نسل من با آموزه های امثال بازرگان و پس از آن شریعتی و بنیانگذاران مجاهدین خلق در آن سال ها، نفس کشید و بزرگ شد و سرانجام هم به دلیل این شتابزدگی خرد گردید. ضمن احترام به اهداف پاک و زندگی سراسر از تلاش و وارستگی این شخصیت های حقیقی؛ اما نبایستی بر ضعف نگاه شتابزده و دین ابزاری آنان در امر مبارزه سیاسی و یا نمایش همسویی با مدرنیسم چشم پوشید.




— نسل جوان و شیفته تغییر در آن سال ها اساسا از دهه ۴۰ به بعد، در تقاطع یک سه راهی قرار گرفت. یک راه به سمت جنبش های مدنی متاثر از گرایشات مارکسیستی می رفت. جنبش هایی که در گوشه و کنار دنیا و در برابر بلوک سرمایه داری غرب ، در فضای دانشگاهی کشورمان با الگو هایی مانند چه گوارا شکل گرفته بودند. راه دیگر از این سه راهی نیز تحت تاثیرپدیده های جذاب مدرنیسم غرب و با ابزار توسعه تکنولوژی قرار داشت. راه سوم برای هم نسلی های من، ماندن در فضای تربیت دین سنتی بود که تا بدانجا طی کرده بودیم. نسل جوان دهه ۴۰ در امواج تند دگرگونی آن زمان و در بدو ورود به دانشگاه، یا به سمت گرایشات مارکسیستی (با مایه مخالفت با دین) و یا ورود به فضای لائیسیته مدرنیسم سوق می یافت. شرایطی که کنشگران و ایدئولوگ های نو اندیش دینی مانند بازرگان و شریعتی را به شتاب برای رویارویی با این استحاله واداشت. این چهره ها و سرانجام بنیانگذاران سازمان مجاهدین خلق هر یک در مبادی دو راهی مارکسیسم و مدرنیسم غربی و با بیان جذابیت های مشابه از دین ایستادند. آنان امثال پر شمار نسل مرا که از یکسو در کشش به آموزه های دین سنتی و از طرفی دیگر در شوق ستیز با استبداد حاکم و یا وسوسه های مدرنیسم غربی در تکاپو بودند، به انتخاب قرائتی از دین فراخواندند که هم مبارزه با استبداد و هم آشتی با علم و فناوری در آن تفسیر می شد. بازرگان حتی در کتاب مطهرات در اسلام، از میزان کافی اکسیژن نوزاد در آب کر برای اثبات همزیستی علم و دین کمک گرفت. شریعتی هم که در اوائل دهه ۵۰ طوفانی در نسل تشنه مبارزه ایجاد کرد و ابایی نداشت که بر تن حتی ” تقیه ” لباس مخفی کاری چریکی بپوشاند. اکثر روحانیون سنتی آن زمان هم گرچه با نیروی اجتماعی خفته؛ اما گسترده ای مرتبط بودند، ازبیم خاموشی رونق خود ، ناگزیر؛ اما غرولند کنان با موج جدید نواندیشی دینی همراهی نمودند. بنابراین برداشت اینجانب آنست که اکثر نو اندیشان دینی بخصوص در ۶۰ سال گذشته کشورمان، به جای تلاش اصلاح فرهنگی بر روی جامعه سنتی دینی و حذف خرافه گرایی و ….، با تزیین دین سنتی به مدرنیسم و مارکسیسم، از رویگردانی نسل جوان از دین سنتی جلوگیری کرده و ناگزیر وارد حوزه مبارزه سیاسی شدند. این شد که در تلاش و جرقه زنی های آنان، غول جامعه خفته دین سنتی، به یکباره از خواب بیدارشد و ضمن در دست گرفتن سکان اداره کشور، این گروه از نواندیشان دینی را به انزوا برد. اگر چنین ارزیابی که در بحث های خانم شریعتی مغفول مانده است، درست باشد؛ آیا می توان کارنامه بازرگان ها وشریعتی ها ( علیرغم وجاهت و فداکاری های انکار ناپذیر آنان) را به عنوان نواندیشان دینی، مثبت ارزیابی کرد. این کارنامه آنگاه باید با نمرات پایین تری مورد تجدید نظر قرار گیرد که بدانیم نتیجه دین ابزاری آنان درمبارزه سیاسی و ادامه بعد آن در قالب حاکمیت سیاسی ، نقش واقعی دین را در ترسیم جهان بینی برای پیروان، و تکامل اخلاق مداری را تا سطح مانیفست یک حزب سیاسی، کمرنگ نموده است. نکته ای است که امیدوارم پزوهشگران ارزنده ای مانند خانم دکتر سارا شریعتی بیشتر به آن پرداخته و در این راستا چراغی پر نور تر برای آیندگان برافروزند.
عبدالحسین طوطیایی – فروردین ۱۳۹۹


برچسب ها :

ناموجود
ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : ۰
  • نظرات ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیران سایت منتشر خواهد شد.
  • نظراتی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • نظراتی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد.