ساواک، بزرگترین دستاورد کودتای ۲۸ مرداد

اگر بتوان مقدمه‌ای برای روند تشکیل ساواک قایل شد، کودتای انگلیسی ـ امریکایی ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ نقطه عطف این جریان است. امروزه دیگر کسی در نقش مستقیم انگلیس و امریکا در کودتای ۲۸ مرداد تردیدی روا نمی‌دارد. کرمیت روزولت عامل اصلی کودتا صراحتاً به نقش خود، امریکاییها و انگلیسیها در کودتای ۲۸ مرداد اعتراف دارد.

کد خبر : 3433
تاریخ انتشار : پنجشنبه 23 مرداد 1399 - 19:33

اگر بتوان مقدمه‌ای برای روند تشکیل ساواک قایل شد، کودتای انگلیسی ـ امریکایی ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ نقطه عطف این جریان است. امروزه دیگر کسی در نقش مستقیم انگلیس و امریکا در کودتای ۲۸ مرداد تردیدی روا نمی‌دارد. کرمیت روزولت عامل اصلی کودتا صراحتاً به نقش خود، امریکاییها و انگلیسیها در کودتای ۲۸ مرداد اعتراف دارد. بدین ترتیب باید سازمان سیا و اینتلیجنس سرویس را طراح و مجری اصلی کودتای ۲۸ مرداد دانست که با همراهی عوامل ایرانی، دربار و وابستگان به محافل خارجی در ایران، دولت در حال احتضار مصدق را به سقوط کشانیدند و چنانکه دلخواهشان بود، مهره‌های سر به راهی جایگزین آن ساختند تا هر آنچه را که می‌خواهند در فضای سیاسی مطلوب و بدون مشکل کسب کنند.
کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ اهداف کوتاه مدت و بلندمدتی برای امریکا و سپس انگلیس دنبال می‌کرد. آنی‌ترین هدف کودتا از میان برداشتن دولت مصدق بود که بر سر راه نفوذ آنان مشکل‌آفرینی کرده بود. با نیل به این مقصود، هدف مهم‌تر تسلط دوباره بر سر پلهای نفتی ایران، در انتظار آنان بود. در این میان امریکا بیش از انگلیس سود برد که تا آن هنگام به طور جدی از عایدات سرشار نفت ایران بهره‌مند نشده بود. ضمن اینکه با کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ انگلیس هم بخش عمده‌ای از منافع از کف داده را بار دیگر صاحب شد. عقد قرارداد کنسرسیوم نفت در دوره نخست‌وزیری سپهبد زاهدی، سرآغاز نیل به این هدف استراتژیک اقتصادی و سیاسی بود. اما هدف امریکا صرفاً کسب عایدات و منافع نفت نبود. این بار آنان به جدّ بر آن بودند تا به عنوان تنها قدرت برتر خارجی در ایران نفوذ کرده، جای پایی استراتژیک که هدف دائمی و بلندمدت آنان را دنبال کند، به دست آورند. بدین ترتیب هر چه از کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ می‌گذشت، نفوذ و قدرت امریکا در ایران پررنگ‌تر می‌شد تا جایی که طی یک دهه آتی، این کشور بر بسیاری از اهداف اقتصادی ـ سیاسی و فرهنگی موردنظر در ایران دست یافته بود و به سرعت در حال تثبیت موقعیت بلامنازع خود در ایران بود. به دلیل مرزهای طولانی ایران با شوروی سوسیالیستی که در آن روزگار رقیبی جدی برای امریکا محسوب می‌شد، سیاستگزاران این کشور به گسترانیدن هر چه بیشتر حوزه‌های نفوذ خود در ایران احساس نیاز تمام نشدنی داشتند. بدین ترتیب خیلی زود محمدرضا و نظام حکومتی آن برای امریکا اهمیت استراتژیک بی‌بدیلی یافت. با چنین اهدافی بود که امریکا پس از مدتی احساس کرد نیازمند دستگاهی اطلاعاتی ـ امنیتی است تا علاوه بر پایان دادن به مخالفتهای داخلی در کشور، یاریگر اهداف استراتژیک سیاسی و اطلاعاتی و امنیتی در مرزهای ایران و نیز سایر نقاط جهان باشد. بنابراین امریکا از تأسیس ساواک به مراتب بیش از حاکمان ایران و نیز رقبا و دوستان خارجی خود سود می‌برد. امریکا، به ویژه پس از تشکیل ساواک، امید داشت تا از طریق این تشکیلات جدید، مخالفان ایرانی حضور این کشور را در ایران که تعداد آنان رقم پرشماری از جمعیت چند ده میلیونی را شامل می‌شد، سرکوب و به انزوا بکشاند. امریکا پس از کودتای ۲۸ مرداد به سرعت تلاش کرد با وابستگی هر چه بیشتر حکومت پهلوی به خود، حضور سایر رقبای سیاسی ـ اقتصادی را در ایران تحت‌الشعاع قرار داده، احساس نیاز همیشگی به حضور امریکا را در ایران به شاه و حکومت او بقبولاند. روند رو به افزایش کمکهای مالی، تسلیحاتی و اقتصادی امریکا به دولتهای ایران (پس از کودتا) در راستای نیل به همین مقصود بود. بدین ترتیب امریکا به رژیم کودتا کمک کرد تا :
۱ – مخالفان خود را سرکوب کرده و آنان را تا مدتی منزوی سازد.
۲ – با حل مسئله نفت و کمکهای اقتصادی متعدد مشکلات اقتصادی رژیم را مرتفع سازد.
۳ – سیاست خارجی ایران را در راستای اهداف و خواسته‌های منطقه‌ای و جهانی خود سوق دهد.
۴ – با تضعیف و اعمال فشار بر گروههای مختلف سیاسی، دینی و اسلامی، زمینه‌های داخلی مخالف با حضور خود در ایران را کاهش دهد.
۵ – ساختار اقتصادی کشور را در مسیر وابستگی هر چه بیشتر تغییر جهت دهد.
۶ – با سرکوب و تضعیف شدید حزب توده و گروههای چپ، زمینه‌های داخلی نفوذ احتمالی شوروی را در ایران به حداقل برساند.
۷ – با اعمال نفوذ در انتصاب نخست‌وزیران مطیع و طرفدار سیاست امریکا در ایران، با انعطاف عمل بیشتری طرحهای خود را اجرا کند.
۸ – با وارد کردن ایران به پیمانهای منطقه‌ای (نظامی و اقتصادی) کمربند امنیتی قابل اعتنایی برای تحکیم نفوذ و سلطه خود در منطقه ایجاد کند.
۹ – با اعمال سیاستهای فرهنگی ـ اجتماعی دلخواه، ایرانیان را به تبعیت از روش زندگی غربی و به ویژه امریکاییها سوق دهد.


بدین ترتیب با تمهید این مقدمات و اهداف ریز و کلانی که امریکا در ایران داشت، تأسیس ساواک و به تبع آن تجهیز و راهبری آن توسط سیا و عوامل پیدا و پنهان امریکا در ایران، می‌توانست نقش قابل توجهی در موفقیت این اهداف بر عهده گیرد. ضمن اینکه پس از تشکیل ساواک، امریکا باز هم حیطه نفوذ و قدرت خود را در ایران گسترش داد.
هارولد ایرنبرگر که کتابی هم درباره ساواک نوشته، تأسیس ساواک را از پیامدهای کودتا برشمرده است. وی امریکا را از عوامل اصلی تشکیل ساواک معرفی می‌کند که امیدوار بود با قدرت و اعتباربخشی به آن، منابع ریز و درشتشان در ایران از تجاوز مصون بماند. او ساواک را «دوست شکنجه‌گر غرب» لقب داده و نقش سیا را در زمینه‌چینی برای تأسیس ساواک بی‌بدیل ارزیابی می‌کند.


نقش سیا و امریکا در تشکیل ساواک
ساواک اساساً در پاسخ به هیچ نیاز مغفول در کشور پدید نیامد. عملکرد آتی ساواک هم نشان داد که هدف عمده آن تقویت بنیانی نهادهای مدنی سیاسی، اطلاعاتی ـ امنیتی کشور نبود. و اصولاً هم طرح تشکیل ساواک ابتکاری از سوی دولتمردان و هیئت حاکمه کشور نبود. حسین فردوست تشکیل ساواک را به سیا و امریکا نسبت می‌دهد. وی معتقد است این سازمان در راستای توسعه شبکه‌های اطلاعاتی ـ امنیتی منطقه‌ای سیا تشکیل شد.
محمد حسنین هیکل روزنامه‌نگار برجسته مصری هم که کتابی درباره انقلاب ایران و ریشه‌های آن نوشته، با برشمردن علایق و خواسته‌های سیاسی، اقتصادی و استراتژیک امریکا در ایران پس از کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲، تشکیل ساواک را مؤثرترین اقدام امریکا و سیا پس از این کودتا ارزیابی می‌کند که جهت تقویت علایق و منافع آنی و بلندمدت آن کشور در این منطقه احساس نیاز می‌شد. او ساواک را «بیش و کم شاخه‌ای از سیا» به شمارآورده که عمده فعالیتهایش در راستای اهداف امریکا شکل گرفته و هدایت شد. برخی دیگر از پژوهشگران نیز تحلیل کرده‌اند که بخشی از اهداف امریکا و سیا در تأسیس ساواک، به طرح آن کشور برای ریشه‌کن سازی کمونیسم و گروههای چپ در ایران معطوف بود تا از طریق این تشکیلات جدید، بر مشکلات احتمالی که گمان می‌رفت از ناحیه این گروهها بر منافع امریکا در ایران وارد شود، جلوگیری کند و موقعیت سیاسی شاه را نیز در رأس هرم قدرت تضمین نماید. علاوه بر گروههای چپ، ساواک باید مخالفان سیاسی، مذهبی او را نیز سرکوب کند.
قرینه دیگری که محققان را به نقش سیا در تشکیل و راهبری ساواک هدایت می‌کند عملکرد بعدی آن است به طوری که هم‌زمان با تغییر و تحولاتی که در سیاستهای دولتهای احزاب دموکرات و جمهوریخواه امریکا بروز می‌کرد و به تبع آن سیاست‌گذاری و نگرش این کشور در مناطقی نظیر ایران دچار دگرگونیهای مشابهی می‌شد، در نوع عملکرد ساواک هم که اقدامات و فعالیتهای آن تابعی از سیاستها و خواسته‌های سیا بود، تغییراتی همسو رخ می‌داد. چنانکه وقتی دموکراتها سیاست ویژه‌ای پیش روی دولتمردان پهلوی قرار می‌دادند، به تبع آن رفتار ساواک نسبت به مخالفان و سایر وظایفی که بر عهده داشت در چارچوب همان طرحهای اعلام شده شکل می‌گرفت؛ هنگامی نیز که جمهوری‌خواهان اعمال سیاستهای خشن‌تری را به شاه توصیه می‌کردند، هم‌زمان با آن، سیا هم ساواک را به همان مسیر سوق می‌داد.
احمد فاروقی و ژان لووریه که فصلی از کتاب مشترکشان ـ ایران بر ضد شاه ـ را به ساواک اختصاص داده‌اند و از آن تحت عنوان چشم و گوش شاه نام می‌برند، تصریح می‌کنند که این سازمان پلیسی ـ اطلاعاتی اساساً تابعی از دستگاه اطلاعاتی امریکا «سیا» بود و سیا بر آن بود تا از طریق این سازمان جدید، اهداف اطلاعاتی، امنیتی و سیاسی خود را در ایران و سایر کشورهای منطقه تسهیل بخشد. جان. دی. استمپل کارمند بخش سیاسی ـ اطلاعاتی سفارت امریکا در تهران هم دیدگاهی مشابه درباره نقش سیا در تشکیل و تجهیز ساواک دارد. وی تأکید می‌‌کند که «سازمان امنیت و اطلاعات کشور [ساواک] … آمیزه‌ای از اف. بی. آی [F.B.I] و سی. آی. ا [CIA] امریکا بود.»
ویلیام سولیوان آخرین سفیر امریکا در تهران هم بر این نکته تأکید دارد که تشکیل ساواک از ابتکارات سیا بود. وی معتقد است همین سازمان بود که طرح تشکیلاتی و چگونگی تأسیس و فعالیت ساواک را در اختیار حاکمان ایران قرار داد. به اعتراف سولیوان:
«در سال ۱۹۵۷ سازمان سیا طرح و چارچوب تشکیلاتی یک سازمان جدید اطلاعاتی را به شاه داد و خود در تأسیس و سازمان دادن آن مشارکت کرد. این تشکیلات که به نام سازمان اطلاعات و امنیت کشور نامیده می‌شد به زودی به نام مخفف آن یعنی ساواک شهرت یافت.»


دلایل داخلی تشکیل ساواک
دلایل داخلی تشکیل ساواک، از علل و دلایل خارجی شکل‌گیری آن قابل تفکیک نیست. مجموعه علل و عواملی که بر شکل‌گیری سیاست و رویکرد خارجی حکومت اثرگذار بود، با سلسله تحولات سیاسی ـ اجتماعی داخلی پیوند نزدیکی داشت. از آنجا که رویکرد کلی سیاست داخلی و خارجی ایران در راستای اهداف و استراتژی منطقه‌ای و جهانی در حال شکل‌گیری غرب و به‌ ویژه امریکا بود، تشکیل نهادها و سازمانهایی نظیر ساواک نیز نمی‌توانست جدای از این مجموعه تحولات صورت گیرد. سرکوب و منزوی ساختن گروههای مختلف سیاسی، اجتماعی و مذهبی کشور صرفاً خواسته محمدرضا شاه نبود، بلکه حامیان خارجی او و در رأس آنها امریکا نیز برای حفظ، تداوم و تحکیم موقعیتشان در ایران خواستار از میان برداشتن این گونه مخالفتها بودند. ضمن اینکه اگر امریکا و سیا در طرح تشکیل ساواک نقش کلیدی بر عهده داشته باشند، می‌شود گفت که سرکوب مخالفان رژیم نیز، توسط امریکا صورت گرفته است. بی‌مورد نبود که برخی محققان تصریح ‌کرده‌اند ساواک به گونه‌ای عمل می‌‌کرد که گویا شاخه و زیرمجموعه‌ای از سیا است.


منوچهر هاشمی آخرین مدیرکل اداره هشتم ساواک (ضدجاسوسی) که پس از سقوط شاه کتابی درباره کارنامه ساواک منتشر کرده، با برشمردن روند سرکوب مخالفان سیاسی رژیم پهلوی پس از کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ توسط فرمانداری نظامی، ضرورت ادامه سیاست سرکوب مخالفان در سالهای آتی حیات رژیم پهلوی را به دست سازمانی کارآمدتر، از دلایل مهم تشکیل ساواک برمی‌شمارد.
منوچهر هاشمی خطرات متعددی که مخالفان داخلی رژیم پهلوی را تهدید می‌کرد، برشمرده و معتقد است که این خطرات نیازمند تأسیس سازمانی پلیسی ـ اطلاعاتی بود که بر این مخالفتها پایان دهد. وی تصریح می‌کند که امریکا مدتها قبل از تأسیس ساواک دست به سازماندهی و تجهیز مجدد واحدهای اطلاعاتی ارتش زده بود و هنگامی که نتایج دلخواه از آن حاصل نشد، تشکیل سازمان جدیدی را مورد توجه قرار داد که در هیئت ساواک ظهور و بروز یافت. به گفته او:
«هیچ‌کدام از سازمانهای یاد شده، اعم از فرمانداری نظامی و واحدهای ضداطلاعات در ارتش و شهربانی و ژاندارمری، واجد آن خصوصیات جامعی که یک سازمان اطلاعات و امنیت باید داشته باشد نبودند. فرمانداری نظامی بنا به ذات نظامی خود از جامعه فاصله داشت و خود را به عنوان یک قدرت فائقه برای مقابله با حرکتهایی که بر ضد نظام و رژیم برخاسته بودند یا احتمال به وجود آمدن آنها در آینده بود، شناسانده بود. در حالیکه یک سازمان اطلاعاتی بنا به طبیعت کار و اصل پنهانکاری، می‌بایستی در یک چهارچوب جدا از هیاهو، و حتی به صورت نامرئی عمل می‌کرد، نه به صورت سازمان شناخته شده پرهیاهو. وظیفه ضداطلاعات واحدهای نظامی و انتظامی هم محدود به حوزه کار خود بود، لذا با در نظر گرفتن تمام جوانب امر، تصمیم مقامات کشور، باز هم با صلاحدید کارشناسان غربی، و عمدتاً امریکا، بر آن شد که در ایران هم مانند تقریباً همه کشورهای پیشرفته دنیا، به منظور جمع‌آوری و تمرکز اطلاعات مورد نیاز کشور از لحاظ امنیت داخلی، و تأسیس واحد اطلاعات خارجی و ضدجاسوسی در آن، سازمانی به وجود آید و کلیه فعالیتهای ذکر شده در آن سازمان متمرکز شود. با این قصد و نیت بود که سازمان اطلاعات و امنیت کشور در ماههای پایانی سال ۱۳۲۵ تولد یافت و مجوز تأسیس آن از تصویب مجلس شورای ملی گذشت.»
آنچه مسلم بود و برخلاف نظری که برخی طرفداران رژیم پهلوی ابراز کرده‌اند تشکیل ساواک گامی در تحکیم و تقویت پایه‌های امنیت ملی و استقلال سیاسی کشور نبود و این سازمان مشابهت‌های بسیاری با نظام پلیسی ـ امنیتی شهربانی دوره رضاشاه داشت که صرفاً در جهت تقویت پایه‌های نظام استبدادی او فعالیت می‌کرد. آنچه هیچگاه موردتوجه قرار نگرفت احترام و حمایت از حقوق اساسی ملت و تقویت پایه‌های نظام حکومت مشروطه بود. بنابراین، به لحاظ داخلی ساواک سازمانی بود که اساساً برای رودررویی با مردم پا به عرصه وجود نهاد. هدف از تأسیس آن تقویت پایه‌های قدرت استبدادی حکومت، که نشانه‌‌های آشکار وابستگی خارجی نیز در آن دیده می‌شد، در برابر میلیونها مردمی بود که از حقوق اساسی اجتماعی، سیاسی و فردی خود محروم شده بودند.
منصور رفیع‌زاده تصریح دارد که دلایل داخلی تشکیل ساواک تابعی از طرحهای بلندمدت سیا و امریکا در ایران بود. او معتقد است ساواک در داخل کشور جز سلب امنیت اجتماعی، سیاسی و فردی که کشور را به زندانی بزرگ تبدیل کرده بود وظیفه دیگری نداشت و در حیطه خارجی هم جز تبعیت از طرحها و خواسته‌های امریکا و سیا وظیفه دیگری نمی‌شناخت. رفیع‌زاده که نمایندگی ساواک را در امریکا به عهده داشت، به درستی تأکید می‌کند که ساواک در عرصه داخلی کارنامه‌ای سیاه از خود به نمایش گذاشت و با از میان برداشتن مخالفان حکومت به مثابه شعبه‌ای از سیا در ایران و خاورمیانه عمل می‌کرد.
هنگامی که ساواک در اواخر سال ۱۳۳۵ تشکیل شد بیش از سه سال بود که از کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ می‌گذشت. در این فاصله تقریباً تمامی مخالفان سیاسی حکومت سرکوب شده بودند. طرفداران مصدق و گروههای سیاسی تشکیل دهنده جبهه ملی، دیگر جایی در عرصه سیاسی نداشتند. نهضت مقاومت ملی هم که از بقایای این گروهها تشکیل شده بود، دیگر رمقی نداشت. در همان حال حزب توده و گروههای چپ به شدت سرکوب شده، بسیاری از اعضای برجسته آن زندانی، اعدام و یا از کشور فرار کرده بودند. روحانیون و علمای مذهبی که در رأس همه آنها آیت‌الله کاشانی جای داشت، گوشه عزلت گزیده بود و فرمانداری نظامی کنترل شدیدی بر اعمال و رفتار او داشت. فدائیان اسلام نیز که در اعتراض به سیاستهای غیراصولی رژیم دست به تحرکات جدی‌ زده و حتی بر آن بودند حسین علاء ـ عاقد قرارداد بغداد ـ را به قتل برسانند، از سوی فرمانداری نظامی تحت شدیدترین فشارها قرار گرفتند و رهبران آن اعدام شدند. در همان حال، حکومت با کنسرسیوم نفت، پیمان بغداد، برگزاری انتخابات فرمایشی، مردم کشور را از نشاط سیاسی ـ اجتماعی عاری ساخته، نظمی قبرستانی جایگزین آن ساخت. در همان حال با تقسیم غنایم نفت ایران و روند رو به گسترش نفوذ امریکا در این کشور، دور جدیدی از وابستگی سیاسی، نظامی، اقتصادی و اطلاعاتی ایران به اردوگاه غرب، تحت رهبری امریکا، در حال تکوین بود. بدین ترتیب وقتی طرح تشکیل ساواک مورد توجه قرار گرفت، حاکمان داخلی و حامیان خارجی آنان بر آن بودند تا سیاستهای در پیش گرفته شده پس از کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ را به گونه‌ای گسترده‌تر ادامه دهند. کارنامه ساواک طی سالهای آتی آشکارا این نظریه را اثبات می‌کند:
«پس از ۲۸ مرداد حکومت نظامی در کشور ما دائمی شد و از همان فردای کودتا کشتار زیر شکنجه، ترور در خیابان، ربودن مخالفین، حبس و تبعید غیرقانونی و اعدام سیاسی جزء لاینفک کشورداری گشت. و این ترور متشکل و سازمان یافته با تشکیل ساواک (سازمان اطلاعات و امنیت کشور) وارد مرحله نوینی گشت. در کشور ما دستگاه تروریستی و گانگستری عظیمی به وجود آمد که در پیوند با سیاهترین سازمانهای جاسوسی و تروریستی امپریالیستی و صهیونیستی، از دست یازیدن به هیچ جنایت و هیچ عمل پلیدی باک ندارد. اصول «اخلاقی» آن مافیایی است و مقیاس جنایات آن به طور باورنکردنی گسترده و وسیع. زندانهای این سازمان تروریستی دیگر بی‌نام و نشان است. دادگاههای نظامی فرمایشی هم دیگر برایش ایجاد مزاحمت نمی‌کند. ربودن پنهانی هزاران نفر و نگاهداری آنان در شرایط دلخواه و به مدت دلخواه، تلاش برای سلب حیثیت و اعتبار و خدشه‌‌دار کردن شخصیت انسانی زندانیان، کشتن زیر شکنجه، و با گلوله از قفا، پنهان کردن اجساد قربانیان و دزدیدن اموال مردم و در یک کلمه دست زدن به کثیف‌ترین اعمالی که با حیثیت و شرف انسانی و با حرمت جامعه بشری تناقض دارد ـ همه و همه اینها شیوه‌هایی است که ساواک موجودیت خود را وابسته به وجود و اعمال آنها می‌بیند وهر چه زمان می‌گذرد بهیمیت این سازمان فرون‌تر می‌شود و استغراق آن در باطلاق [باتلاق] جنایت و فساد عمیق‌تر می‌گردد.
ما را قصد برشماری فهرست جنایات رژیم نیست. چنین کاری به چندین کتاب نیازمند است. تردیدی هم نیست که این کتابها به موقع خود نوشته خواهد شد. قصد ما تنها یادآوری این واقعیت است که در درون دستگاه دولتی ضدملی و ضددموکراتیک کنونی ـ که در مجموع خویش «طبق قانون» به زبان مردم می‌چرخد ـ دستگاه ترور سازمان یافته‌ای وجود دارد که بر هیچ قانونی متکی نیست، جز خدمت به مرتجعترین و هارترین محافل دربار پهلوی و امپریالیسم. در حال حاضر دولت واقعی که بقیه دستگاه دولتی را هم زیر چکمه خود می‌کوبد، همین دستگاه ترور و آدم‌کشی است.»


شخص شاه نیز درباره علل تشکیل سازمان اطلاعات و امنیت کشور (ساواک) اظهارنظر کرده است. او ضمن اینکه ساواک را سازمانی نظیر دستگاههای اطلاعاتی کشورهایی چون امریکا، انگلیس، فرانسه و غیره می‌داند، مبارزه با کمونیسم و گروههای مختلف چپ را دلیل اصلی شکل‌گیری ساواک اعلام می‌کند. شاه تصریح دارد که ایران به خاطر داشتن مرزهای طولانی با شوروی، همواره در معرض خطر بود و ساواک مأموریت یافت با سرکوب حزب توده و سایر گروههای چپ، خطر سلطه شوروی را در ایران از میان بردارد:
«ساواک پس از ماجرای مصدق، به منظور مبارزه با عملیات براندازی کمونیستها در ایران تشکیل شد. من نمی‌خواستم نسبت به رویه دول غربی در برابر کمونیستها، اظهارنظر و قضاوت کنم ولی فراموش نکنیم که ایران دارای یک مرز مشترک طولانی با اتحاد جماهیر شوروی است. گرچه ما موفق شدیم با این کشور روابط مودّت‌آمیز حسن همجواری و همکاری اقتصادی برقرار کنیم، با این وجود باید بگویم که پس از جنگ جهانی دوم، مناسبات ما خالی از اشکال و نشیب و فراز نبود. زیرا در سالهای جنگ و تا ۱۳۲۵ قسمتی از خاک ایران در اشغال نیروهای شوروی بود و سپس در آخرین ماههای حکومت مصدق حزب توده چنان قدرت یافته بود که امید داشت ایران را تحت سلطه خود درآورد. پس ما ناچار شدیم نه به خاطر دفاع از رژیم، بلکه به خاطر حفظ تمامیت ملی، این حزب را غیرقانونی و ممنوع اعلام کنیم.»
شاه در جایی دیگر، تشکیل ساواک را برای جلوگیری از اقدامات براندازانه‌ای می‌داند که پس از کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ در حال شکل‌گیری بود. وی تصریح می‌کند که برای تشکیل و تجهیز ساواک از سیا بهره گرفته شده بود:
«ایجاد ساواک، به منظور مبارزه با فعالیتهای براندازی خارجی و داخلی علیه استقلال و تمامیت ارضی ایران بود. مسئولیت بنیانگذاری ساواک در سال ۱۳۳۲ به سپهبد تیمور بختیار تفویض شد. وی در این کار از «سیا» کمک خواست. تعداد زیادی از کارمندان ساواک برای طی دوره‌های آموزشی به امریکا رفتند و در اداره مرکزی «سیا» به کارآموزی پرداختند. همچنین دوره‌های کارآموزی و بازآموزی انفرادی و دسته‌جمعی، برای کارمندان سازمان اطلاعات و امنیت کشور در غالب سازمانهای اطلاعاتی اروپای غربی ترتیب یافت تا با روشهای آنان آشنایی حاصل کنند.»
کریستین دلانوا در کتاب «ساواک» با برشمردن موارد بسیاری از سلطه نظامهای کمونیستی طرفدار شوروی در خاورمیانه و قاره امریکا، تشکیل ساواک را در ایران توسط امریکا، اقدامی جهت جلوگیری از رخنه کمونیسم ارزیابی کرده است:

«… استدلال امریکاییان چنین بود. البته، آنان از تار و مار شدن کمونیستها در ایران خشنود بودند. اما محدودیت سرویسهای امنیتی ایران را که منحصراً برای داخل کشور سازمان یافته بود به خوبی می‌شناختند. از بعد از کودتای ۲۸ مرداد ۳۲، مستشاران امریکایی در سرویسهای امنیتی ایران کار می‌کردند. آنها بودند که تصمیم گرفتند ادارات مختلف امنیتی را در یک سازمان واحد جمع‌ کنند که وظیفه‌‌‌اش اساساً فعالیت ضدجاسوسی در جهت اتحاد جماهیر شوروی باشد. امریکاییان میان تهدید شوروی و خطر کمونیسم داخلی تفاوتی نمی‌دیدند. لذا، به جای ایجاد دو سازمان مستقل، یکی برای مراقبت درون مرزی و دیگر برای مراقبت برون مرزی، هر دو وظیفه را درون سازمان واحدی متمرکز کردند. ماده اول قانون تأسیس ساواک، گردآوری اطلاعات برای امنیت کشور بود و ماده دوم آن، تعقیب عملیات جاسوسی از هر سنخ.»


محسن مبصر از رؤسای شهربانی دوره پهلوی هم، ضمن اینکه تأسیس ساواک را در راستای مبارزه با کمونیسم و حزب توده ارزیابی می‌کند، تصریح دارد که این هدف هیچ‌گاه از سوی ساواک جدی گرفته نشد و اقدام مؤثری در مبارزه با حزب توده و گروههای چپ صورت نگرفت. منوچهر هاشمی هم با ارائه تاریخچه‌ای از فعالیت کمونیستها و حزب توده در ایران دوره پهلوی و اقداماتی که برای جلوگیری از گسترش مرام کمونیستی در ایران صورت گرفته بود، تشکیل ساواک را در راستای تداوم این مبارزه و از میان برداشتن گروههای چپ و حزب توده ارزیابی می‌کند.
مروری گذرا به کارنامه ساواک در طول حدود بیست و دو سال فعالیت آن، نشان می‌دهد که نمی‌توان مبارزه با حزب توده و کمونیسم را تنها علت تشکیل ساواک دانست. شاید به دلایل عدیده‌ای، امریکا فکر مبارزه با کمونیسم را به حاکمان وقت ایران القا کرده باشد، اما آنچه شد آنی نبود که ادعا می‌شد. البته ساواک در طول دوران فعالیت خود گروههای چپ را نیز به شدت تحت تعقیب قرار می‌داد، اما این تنها مأموریت و یا حیطه عمل آن نبود، بلکه سایر گروههای سیاسی، مذهبی، فرهنگی و … نیز هیچگاه از تیررس حملات این سازمان در امان نماندند. روحانیون و علمای مبارز، گروههای سیاسی طرفدار مصدق (جبهه ملی ـ نهضت آزادی) و دهها گروه و تشکل دیگر، از سوی ساواک تحت تعقیب قرار گرفتند که هیچ‌یک با گروه‌های چپ هم‌سویی نداشتند. بنابراین نمی‌توان پذیرفت که تشکیل ساواک صرفاً برای مبارزه با کمونیسم و از میان برداشتن گروههای چپ و حزب توده در ایران بنیان نهاده شده باشد.
روند تشکیل ساواک
از اواسط ۱۳۳۵، اخبار و گزارشاتی در نشریات و روزنامه‌ها منتشر می‌شد که حاکی از تلاش دولت علاء برای تشکیل سازمان اطلاعاتی ـ امنیتی بود. گفته می‌شد که با تشکیل این سازمان، بر فعالیت فرمانداری نظامی پایان داده خواهد شد و ترکیبی از افسران و نیروهای آن، سازمان جدید را اداره خواهند کرد. چهارشنبه ۱۱ مهر ۱۳۳۵ اعلام شد که هیئت وزیران طرح تشکیل سازمان امنیت را تصویب کرده است و برای تأسیس آن نیازی به تأیید و تصویب مجلس شورای ملی و سنا وجود ندارد، «زیرا یک اداره عمومی است که اجازه تشکیل آن با هیئت وزیران است». با این حال تصریح شده بود حیطه فعالیت و اختیارات آن را باید مجلسین تعیین، تصویب و تأیید کنند. همچنین وعده داده شده بود که به زودی در همین رابطه، لایحه‌ای تقدیم مجلس شورای ملی خواهد شد. چند روز بعد نیز گفته‌ شد که محل استقرار سازمان امنیت در خیابان ایرانشهر خواهد بود و جهت اداره و سازماندهی آن در مرحله اول، ۳۵ تن از افسران و درجه‌داران ستاد ارتش در نظر گرفته شده‌اند. از همان آغاز نگرانیهای فراینده‌ای در میان مردم پدیدار شد که به درستی پیش‌بینی می‌کردند با پای گرفتن سازمانی از این نوع، سرکوبها بیش از پیش ادامه خواهد یافت و سلب امنیت سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و فردی مردم به نهایت خواهد رسید. برخی مخالفتها نیز به طور جسته و گریخته در نشریات انعکاس یافت، اما دولت اعلام کرد که نگرانیهای پیش آمده بی‌مورد است و این سازمان جدید جانشین فرمانداری نظامی نخواهد شد. این اظهارات که از سوی وزیر جنگ دولت علاء بیان شد، به دلیل رعب و وحشت زایدالوصفی بود که فرمانداری نظامی در طول بیش از سه سال (پس از کودتای ۲۸ مرداد ۳۲) در سراسر کشور ایجاد کرده و مخالفان سیاسی حکومت را به شدت سرکوب کرده بود. بدین ترتیب برای رفع نگرانی مردم، که البته از میان هم نرفت، گفته شد که «مانند همه سازمانهای مشابه در دنیا، فعالیت آن جلوگیری از عملیات خرابکارانه و اقداماتی است که مخالف مصالح کشور است.» با این حال مردم، به ویژه آگاهان به امور سیاسی به درستی واقف بودند که مقصود از عملیات خرابکارانه و نیز مصالح کشور، سرپوشی برای سرکوبهای شدیدی است که در آینده، مخالفان حکومت پهلوی را نشانه رفته بود.
اگر اظهارات عیسی پژمان، آخرین نماینده ساواک در عراق قرین با واقعیت باشد، مأموریت تدوین طرح اولیه ساواک برعهده سرلشکر حسن پاکروان رئیس سابق رکن ۲ ارتش نهاده شده بود. گویا این طرح اولین بار توسط وی تهیه و تدوین شد. عیسی پژمان، به گفته خود، از سوی ریاست رکن ۲ ارتش ـ سرهنگ مصطفی امجدی ـ مأموریت یافته بود با حسن پاکروان ملاقات کرده و در امر مهمی (که گویا خود او نیز از جریان آن بی‌اطلاع بود) او را یاری کند. این طرح همان طرح تشکیلات ساواک بود که پاکروان در دست تهیه داشت.
چنانکه از نوشته‌های پژمان برمی‌آید گویا در همان هنگام تدوین مقررات مربوط به حیطه فعالیت و عمل ساواک نیز تردیدهایی به وجود آمده بود. نگرانی این بود که مقررات وضع شده، امکان فراوانی برای سوءعملکرد تشکیلات در دست تأسیس فراهم خواهد آورد و موجب خواهد شد اعضای آن با بهره‌گیری از امکانات و اختیارات وسیع به انحراف‌ کشیده شده و در نتیجه خود عامل فساد و ناامنی شوند.


سپهبد محسن مبصر هم در خاطرات خود، اظهارات عیسی پژمان را تأیید می‌کند و می‌نویسد که وقتی آشکار شد با پایان تدریجی دوران فعالیت فرمانداری نظامی هنوز مخالفان سیاسی رژیم (و عمدتاً حزب توده و کمونیسم) چنانکه باید ریشه‌کن نشده‌اند و در همان حال رکن ۲ ارتش هم نخواهد توانست جانشین مناسبی برای فرمانداری نظامی باشد، طرح تشکیل ساواک مورد توجه جدی قرار گرفت و حسن پاکروان عهده‌دار تدوین مقررات مربوط به تشکیل ساواک شد.
شواهد و قراینی هم وجود دارد که حاکی از همکاری نزدیک برخی افسران ارشد سیا با دولت کودتا و فرمانداری نظامی تیمور بختیار، برای طرح و تشکیل یک واحد اطلاعاتی ـ امنیتی کارآمد است. بدین ترتیب می‌شود استنباط کرد که میان اقدام حسن پاکروان در تدوین طرح اولیه تشکیل ساواک با فعالیتهای همزمان مأموران سیا در ایران، هماهنگی و ارتباط مستقیمی وجود داشته است. بنابراین باید گفت امریکا و سیا در همان آغازین مراحل طرح تشکیل ساواک در جریان امور قرار داشته‌اند و این که در گزارشات و اسناد متعدد از سیا به عنوان طراح و مؤسس اصلی ساواک یاد می‌شود مؤید همین موضوع است. مارک. ج. گازیورووسکی که کتابی درباره روابط شاه با امریکا دارد، درباره حضور مأموران اطلاعاتی ـ امنیتی سیا در ایران پس از کودتا و تلاش آنان برای تشکیل واحد اطلاعاتی ـ امنیتی در کنار فرمانداری نظامی چنین نوشته است:
«سیا تعلیم نیروهای اطلاعاتی ایران را نیز آغاز کرد. در سپتامبر ۱۹۵۳ [۱۳۳۲] یک سرهنگ ارتش امریکا که سالها برای سیا در خاورمیانه کار کرده بود و پیش‌زمینه وسیعی در کار پلیسی و کارآگاهی داشت در پوشش وابسته نظامی به ایران اعزام شد. مأموریت او سازمان دادن و فرماندهی یک واحد جدید اطلاعاتی بود که در آن زمان زیرنظر فرمانداری نظامی تهران تأسیس شد که در دسامبر ۱۹۵۳ زیر فرماندهی سرتیپ تیمور بختیار قرار گرفته بود. سرهنگ همکاری نزدیکی با بختیار و زیردستانش داشت، این واحد را فرماندهی می‌کرد، و به اعضای آن فنون پایه‌ای اطلاعات از قبیل روشهای مراقبت و بازجویی، عملیات شبکه‌های اطلاعاتی و ا منیت سازمانی را یاد می‌داد. واحد اطلاعاتی بختیار نخستین سازمان اطلاعاتی امروزی و کارآمد بود که در ایران عمل می‌کرد.»
گازیورووسکی در جایی دیگر از همین کتاب چنین نوشته است:
«سرهنگی از ارتش امریکا که اندکی پس از کودتای ۱۹۵۳ [۱۳۳۲] برای آموزش و فرماندهی واحد اطلاعاتی جدید سرتیپ بختیار به ایران فرستاده شده بود تا مارس ۱۹۵۵ [۱۳۳۴] در ایران ماند و در این زمان با دسته ثابت‌تری از پنج افسر سیا جایگزین شد. در ۱۹۶۵ [۱۳۳۵] شاه پس از مشورت با مقامهای امریکا تصمیم گرفت این واحد اطلاعاتی را تجدید سازمان کند و گسترش دهد. سازمان جدید که ساواک نام گرفت زیر فرماندهی بختیار قرار گرفت که معاون نخست‌وزیر شد و امکان دسترسی مستقیم به شاه به او داده شد.
نخستین هدف شاه از تأسیس ساواک ایجاد دستگاه اطلاعاتی امروزی کارآمدی بود که قادر باشد تهدیدهای داخلی و خارجی علیه سلطه او را شناسایی و با آنها نبرد کند و از رقابتهای خرد و ریز و لختی دیوانسالارانه‌ای که واحدهای اطلاعاتی موجود (مثلاً واحدهای ارتش، ژاندارمری و شهربانی) گرفتار آن بودند رها باشد. […] بختیار در [سال] ۱۹۵۶ [۱۳۳۵] به امریکا سفر کرد تا با مقامهای امریکایی مشاوره کند و نحوه کار سیا و اف. بی. آی را بررسی کند. […] رایزنی و آموزش امریکاییها در تبدیل ساواک به یک سازمان اطلاعاتی کارآمد حیاتی بود.»

منبع:ساواک، موسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی

ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : ۰
  • نظرات ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیران سایت منتشر خواهد شد.
  • نظراتی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • نظراتی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد.