خاطرات مبارزه و زندان مهدی یوسف زاده/ عضو شورای مرکزی کانون

آزادی کشور از قیدوبند تک حزبی و خفقان و آزادی زندانیان سیاسی هدف بود. هدف الزاما آن زمان تشکیل حکومت اسلامی نبود بلکه ما بیشتر مخالف نبود آزادی و عدالت، بی توجهی به فرودستان جامعه و عدم اجرای قانون اساسی مشروطه و متمم آن بودیم. در آن زمان گروههای چپ برای برپایی نظام سوسیالیستی مثل آنچه در اتحاد جماهیر شوروی، چین و کوبا وجود داشت مبارزه می کردند
کد خبر : 2865
تاریخ انتشار : شنبه 31 خرداد 1399 - 0:37

مهدی یوسف زاده در سال ۱۳۳۳ در ارومیه به دنیا آمد. خانواده اش در شهر ارومیه به مذهبی و فرهنگی بودن شهرت دارند؛ او دانش آموخته رشته حقوق است و علاوه بر انجام کارهای فرهنگی به امر وکالت نیز اشتغال دارد. مهدی یوسف زاده عضو شورای مرکزی کانون زندانیان سیاسی است.

س – لطفا خودتان را معرفی کنید و بفرمایید چه شد که بازداشت شدید؟

  یوسف زاده – در آن زمان برادر بزرگتر من دانشجوی دانشگاه تهران بود. پدرم با اینکه بازنشسته ارتش بود، ولی فردی اهل فضل، اهل علم و أهل مطبوعات بود. در سال هایی که مطالعه کتاب و مطبوعات در خانه ها کم بود در خانه ما همیشه یکی دو روزنامه و مجله وجود داشت. پدرم با وجود اینکه نظامی بود ولی از دو جنبه معارضه با نظام موجود داشت.

یکی از جهت مذهبی و آنچه در نظام شاهنشاهی انجام می شد و با مذهب مغایرت داشت که برای ایشان جالب نبود، دوم اینکه او طرفدار حکومت ملی دکتر مصدق بود و کودتای ۲۸ مرداد را یک ضایعه و فاجعه بزرگ برای ایران و ایرانی می دانست. ما آن زمان با این فضا روبرو بودیم.

برادرم در سالهای ۴۶ و ۴۷ دانشجو بود و آن سالها با اوج گیری مبارزات سیاسی و تشکیل گروههای مسلح، زیرزمینی و سازمانهای مسلح مصادف بود. مسئله ای که زمینه ای سیاسی داشت و مرا تحت تأثیر قرار داده بود. مطالب و جزواتی که برادرم می آورد و فضایی که در خانه بود ما را نسبت به مسائل سیاسی حساس تر کرده بود. در سال چهارم دبیرستان که ۱۶ ساله بودم اعلامیه پخش می کردم.

انگیزه من صرفا مذهبی نبود اصولا شناخت درستی از مسائل سیاسی نداشتیم و بیشتر شور و احساسات ما را در بر گرفته بود، تحت تأثیر جو روشنفکری آن دوره وارد جریانات سیاست شدیم، وقتی وارد دانشسرای تربیت معلم شدم با چند نفر از دوستانم گروه مطالعاتی تشکیل دادیم؛ و فعالیت هایی از قبیل چاپ و انتشار مطالب سیاسی داشتیم که منجر به دستگیری ما شد. من در خرداد ۱۳۵۴ به اتفاق سه تن از دوستان دیگرم دستگیر شدم. بازجویی اولیه در بازداشتگاه ساواک بود بعد از اتمام بازجویی ها ما را برای مدتی به بازداشتگاه لشگر ۶۴ ارومیه فرستادند و از آنجا به زندان اوین منتقل شدم. در اوین با جمع زندانیانی که امروز عضو کانون زندانیان سیاسی مسلمان قبل از انقلاب هستند آشنا شدم و بعد به قصر منتقل شدم و در زندان شماره ۴ با شهید رجایی، بهزاد نبوی، علی صالح آبادی و… همبند بودم تا سال ۵۷ انقلاب شد.

س – اواخر دهه ۴۰ جریانهای زیرزمینی و مسلحانه شکل گرفتند چه عواملی موجب شد که آن حرکت های مدنی و تحرکات اجتماعی به سمت چنین جریان سازی هایی برود؟

یوسف زاده – زمینه های بسیاری دارد، ولی عمده عامل به بن بست رسیدن فعالیتهای سیاسی و قانونی بود، سرخوردگی از فعالیتهای حزبی وجود داشت. بعد از کودتای ۲۸ مرداد سرخوردگیها بیشتر شده بود. گروههای چپ و مذهبیان به این نتیجه رسیدند که فعالیتهای سیاسی در چهارچوب قانون اساسی نظام شاهنشاهی جوابگو نیست. مهندس بازرگان در دادگاه در سال ۴۳ گفت: ما آخرین گروهی هستیم که با شما در چهار چوب قانون فعالیت می کنیم. پیش بینی که درست بود.

بعدازآن جوانان بریده از حزب توده و جبهه ملی و سایر گروهها جمع شدند و سازمان های زیرزمینی مثل «چریکهای فدایی خلق» که بعد تبدیل به «سازمان فدائیان خلق» شد و بعد «سازمان مجاهدین خلق» با رهبری حنیف نژاد و سعید محسن و باکری تشکیل شد،

چون مجاهدین صبغه مذهبی داشتند حمایتی قوی و مردمی از بازار و روحانیت پشت سر آنها قرار گرفت؛ زیرا از گروههای چپ به این شکل حمایت نمیشد. ولی از سازمان مجاهدین خلق حمایت مالی میشد، بسیاری از بازاری ها که به این سازمان کمک مالی کرده بودند دستگیر شدند و با ما در زندان شماره ۴ بودند؛ مثل مهدی غیوران.

سال ۵۴ که تغییری ایدئولوژیک توسط تقی شهرام و… در سازمان ایجاد و انشعاب به وجود آمد، بعد از آن مسئله فرق کرد که حمایت برخی روحانیون از آن مجاهدین قطع شد، دودستگی پیش آمد و ضربه بدی به ادامه فعالیت سازمان وارد شد. حوادثی رخ داد و تصفیه هایی درون گروهی نیز شکل گرفت.

س- آیا جامعه قبل از انقلاب فضای باز فرهنگی در اختیار داشت؟ امکان فعالیت برای گروه ها وجود داشت؟ فضای سیاسی باز نبود آیا خواستن فضای باز سیاسی با آگاهی بود؟

یوسف زاده – آزادی فرهنگ در حد ادبیات و موسیقی و سینما وجود داشت ولی آزادی سیاسی وجود نداشت. شاه در سال ۵۴ کشور را تک حزبی کرد و حزب رستاخیز را تشکیل داد. قبلا احزابی وجود داشتند ولی شاه همه اینها را منحل کرد و گفت: حزب فقط حزب رستاخیز و هر کسی این را نمی خواهد از مملکت برود. وضعیت مذهبی ها هم به همین صورت بود. آنها فقط در همین حد که در مسجد نماز بخوانند و دعا کنند آزاد بودند. فعالیت دکتر شریعتی اول آزاد بود، ولی بعدها او را هم دستگیر کردند و حدود ۱۸ ماه در سلول انفرادی در کمیته مشترک بود. این طور نبود که فعالیت مذهبی کلا آزاد باشد در حد مناسک آزاد بود. شاه مخالفتی نداشت ولی وقتی مذهب جنبه سیاسی به خود می گرفت با آن مخالفت میشد، شاه احتمالا علقه مذهبی داشت و از طرفی به دلیل حضور فضای جنگ سرد در دنیا و رقابت هایی که بین قدرت های بزرگ دنیا یعنی آمریکا و شوروی وجود داشت، نظام شاهنشاهی در جبهه غرب قرار گرفته بود و مأموریت داشت با گروههای چپ مقابله کند. در نتیجه نوک حملات ساواک ابتدا متوجه گروههای چپ بود و بعد گروه های مذهبی غفلت کرد و از همان جا ضربه خورد.

س – آیا نسل شما از آرمان های مشخصی برخوردار بودند؟

یوسف زاده – نمی توان گفت همه از یک آرمان تبعیت می کردند، فضا متفاوت بود. آزادی کشور از قیدوبند تک حزبی و خفقان و آزادی زندانیان سیاسی هدف بود. هدف الزاما آن زمان تشکیل حکومت اسلامی نبود بلکه ما بیشتر مخالف نبود آزادی و عدالت، بی توجهی به فرودستان جامعه و عدم اجرای قانون اساسی مشروطه و متمم آن بودیم. در آن زمان گروههای چپ برای برپایی نظام سوسیالیستی مثل آنچه در اتحاد جماهیر شوروی، چین و کوبا وجود داشت مبارزه می کردند مذهبی ها برای بستن میکده ها و کاباره ها مبارزه می کردند. ولی مبارزان مسلمان در سال ۵۷ با پیدا کردن رهبری واحد زیر لوای آن جمع شدند، همه گروهها هدف واحد نداشتند بعد از شکل گیری جمهوری اسلامی اختلافات در اهداف خود را نشان داد و گروههای چپ حذف شدند.

برچسب ها :

ناموجود
ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : ۰
  • نظرات ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیران سایت منتشر خواهد شد.
  • نظراتی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • نظراتی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد.