نگرش مهندس بازرگان در باره سیاست بر مبنای دین/ امیر طیرانی

بازرگان به رغم این نگرش بعد از کودتای ۲۸ مردا د تغییر عقیده داد و تا پایان عمر از جمله فعالان اصلی عرصه سیاست در ایران شد . ازعلل، عوامل و دلایل این تغییر رویه نه بازرگان ونه کسانی که به شرح زندگی او پرداخته ­اند به روشنی سخن نگفته­اند ،ولی انچه مسلم است، انگیزه اصلی بازرگان از ورود به دنیای سیاست عمل به وظایف وتکالیف دینی…

کد خبر : 4018
تاریخ انتشار : یکشنبه 5 بهمن 1399 - 8:42
مصدق به بازرگان اطمینان کامل داشت
یکی از ویژگی های جریان نوگرایی دینی که توسط سیدجمال الدین اسدآبادی پایه گذاری شد دخالت در امر اجتماعی به مثابه یک وظیفه دینی بود . از نگاه قائلان به این اندیشه عدم دخالت در سرنوشت مردم وجامعه از سوی یک فرد مسلمان همانند عدم انجام سایر تکالیف و احکام شرعی به شمار می ­رود.
از جمله چهره­ های شاخص و پیشروان این تفکر در ایران مهندس مهدی بازرگان بود . با این حال وی بعد از پایان تحصیلات در فرانسه و بازگشت به ایران تا نزدیک به دو دهه از ورود به عرصه سیاست خودداری کرد . در این دوران او علاوه بر فعالیت در زمینه دانشگاهی، فعالیت های فکری خود را به مبارزه با دو جریان فکری آن روز یعنی رواج اندیشه های مادیگری از یک سو و اندیشه بهاییت معطوف ساخت .
بازرگان نه تنها خودتا پایان دهه ۱۳۲۰ ودر دوره حکومت دکتر مصدق در عرصه سیاسی حضور نداشت ،بلکه دیگران و به ویژه جوانان را نیز از ورود به این عرصه برحذر می ­داشت . او با نگارش کتاب “بازی جوانان با سیاست ” تلاش کرد تا آنها را از حضور درعرصه سیاسی برحذر دارد.
بازرگان به رغم این نگرش بعد از کودتای ۲۸ مردا د تغییر عقیده داد و تا پایان عمر از جمله فعالان اصلی عرصه سیاست در ایران شد . ازعلل، عوامل و دلایل این تغییر رویه نه بازرگان ونه کسانی که به شرح زندگی او پرداخته ­اند به روشنی سخن نگفته­اند ،ولی انچه مسلم است، انگیزه اصلی بازرگان از ورود به دنیای سیاست عمل به وظایف وتکالیف دینی بود.
ورود بازرگان به عرصه سیاست با فعالیت در نهضت مقاومت ملی آغاز شد . وی درباره انگیزه رهبران وفعالان نهضت مقاومت چنین می گوید : ” تشکیل دهندگان نهضت مقاومت ملی ،با استعانت به یاری خداوند به حکم وظیفه ملی ومذهبی و با آگاهی از مقاصد دشمن … به ­پا خاستند و درصدد برآمدند با ادامه مبارزه مقاومت پرچم پرافتخار نهضت ملی را برافراشته نگهدارند . ”
مهندس بازرگان که تا آن­ زمان تلاش داشت تا با تلفیق دین وعلم حقانیت دین را ثابت کند و از افتادن جوانان در دامان مادیگری جلوگیری کند با وقوع کودتا به این نتیجه رسید که به جز ماتریالیسم مانع بزرگ وشاید بزرگتری نیز در مقابل توحید وخداپرستی به نام استبداد وجود دارد.
بازرگان در مدافعات خود دلیل رویکرد به مبارزه سیاسی را چنین عنوان می کند :” ما … در تلاش تحصیل قدرت واردگود خطرناک سیاست نشدیم.هدف شیطانی در بنده وسوسه این کارها را نمی کرد بلکه هدف رحمانی و درد حق وملت بود … ما می دیدم آزادی از بین ­رفته و جای عدالت را ظلم گرفته است وقتی آزادی رفت همه چیز رفته است .”
او استبداد را مانع خداپرستی و بزرگترین مانع در راه ترقی وپیشرفت جوامع می ­دانست . وی در مدافعات خود دردادگاه نظامی ده اثر زیان ­بار استبداد را برشمرد واز جمله به تاثیر استبداد بردستگاه قضائی یک کشور اشاره کرد. در بخشی دیگر ، بازرگان به مساله اصلاحات که در آن دوران از سوی رژیم شاه تبلیغ می ­شد پرداخته وچنین عنوان کرد که در رژیم استبدادی اصلاحات نیز امکان ­پذیر نخواهد بود.:” استبداد گاه ­گاه به میل وابتکار خود ویا به فشار واکراه ویا به قصد فرار وفریب دست به اقداماتی می­ زند که نامش را اصلاحات می­گذارد ولی بسیاری این اصلاحات صوری ودلخوش­‌کن است یا برای تقویت مبانی استبداد وتوسعه منافع استعمار است ودرهرحال خالی از حسن نیت وبیشتر موجب افساد است تا اصلاح”!
وی در پاسخ به این سوال که:”آیا در محیط استبداد خدا پرستیده می‌شود؟” می‌گوید:” آنچه در بندهای قبل از آثار بد و زیان­های استبداد شروع شد در واقع مظاهر ونتایج همین بند آخر یعنی پرستیده نشدن خدا وجاری نبودن حکم خدا است…اگر فساد وفحشاو آلودگی ها ونادرستی ها رواج یافته است اگر امیدی به اصلاح ونجات نیست واگر عشق وعمل رخت بربسته …تماما برای این است که خدا به حقیقت و واقعیت در کشور ما پرستیده نمی‌شود.”
او درباره تاثیر عقاید دینی در رویکرد به سیاست می گوید:”محرک بعضی ممکن است ناسیونالیسم ، بعضی دیگر عواطف انسانی یا تعصب­ های نژادی و محرک بعضی ها مثلا سوسیالیسم باشد … ولی برای ما و برای عده زیادی از همفکران و شاید اکثریت مردم ایران محرکی جز مبانی مذهبی اسلامی نمی ­توانست وجود داشته باشد. نمی گویم سایرین مسلمان نبودند یا مخالفت با اسلام داشتند خیر برای آنها اسلام ایدئولوژی اجتماعی و سیاسی محسوب نمی شد ولی برای ما مبنای فکری و محرک وموجب فعالیت اجتماعی وسیاسی بود .”
در بیانیه تاسیس نهضت آزادی ایران در اردیبهشت ۱۳۴۰ برای نهضت آزادی که بازرگان تا پایان عمر سمت دبیرکلی آن را بر عهده داشت سه ویژگی بیان شده بود ::” مسلمان، ملی و مصدقی”!
با این حال سخنرانی مهندس بازرگان در سال ­های پایانی عمر تحت عنوان “آخرت و خدا تنها برنامـه بعثـت انبیـاء«. ” بحث و جدل ­های بسیاری را به وجود آورد . به گمان برخی گفته­ های بازرگان در آن سخنرانی تفکیک دین از سیاست ونفی دخالت مسلمانان در اموراجتماعی و سیاسی بود .چنین عنوان شد که بازرگان از گذشته وعملکرد خود بازگشته و به این شکل از ورود به عرصه سیاسی و مبارزه سیاسی پشیمان شده و اظهار ندامت خود را به ­این شکل بیان کرده است .
بازرگان در سمینار انجمن اسلامی مهندسین درسال ۱۳۷۲ به این انتقادات و شبهات پاسخ گفت. او در این باره گفت:” از موارد عدم دقت روی مطالب جزوه، یکی هم تفکیـک دین از سیاسـت اسـت . این­طور تصورکرده­ اند که من­ گفته­ ام: “ادیان به­ مسئله اداره حکومت نظر نداشته ­انـد .« آقای منتظری در رد این مسئله این حدیث را آورده­ اند که: «بُنِیَ الْإِسْلَامُ عَلَى خَمْسٍ الصَّلَاهِ وَ الزَّکَاهِ وَ الصَّوْمِ وَ الْحَجِّ وَ الْوَلَایَهِ » واضافه شده در حدیث آمده که ولایت (یعنی حکومت) از همه مهمتـر اسـت، چـون اگـر حکومت خوب بود، بقیه درست می ­شود.” این حـدیث بـه جـای خـود محفـوظ، ولـی »بُنَیِ الاسلام» غیر از این است که خدا از بعثت انبیـاء چـه نظـری داشـته اسـت . هـدف بعثت، همان دو منظور بوده؛ ولی برای تأمین آن دو منظـور، با یـد ولایت و حکومـت در دست مسلمانها باشد.
بازرگان با استناد به مدافعات خود دردادگاه نظامی سال ۱۳۴۲ می گوید”. بعضی دوستان چنین تعبیر کرده اند که گفته­ ام: «فـرد و اجتمـاع مـؤمنین نبایـد وارد مبارزات سیاسی برای سرنگونی استبداد شوند!» که هرگز چنین نگفتـه ام. منظـور بنـده از تفکیک دین و سیاست، همانطورکه … در کتاب «مرز میـا ن دیـن و سیاسـت « آمـده، مـا عقیـده داریـم کـه دیانت باید حاکم بر سیاست باشد، و در یـک­کشـور دارای دموکراسـی، اگـر آزادی واقعا برقرار باشد، در کشوری مثل ایران که اکثریـت عظـیم مـردم مسـلمانند، طبیعی است که دیندارها خلاف دین عمل نمـی­ کننـد و خـود را ملـزم مـی ­داننـد کـه قـانونی نگذرد که مخالف شرع باشد و محرّمات را مجاز بشمرد. گفته بودم اصولا باید دیانت بر سیاست حـاکم باشـد ؛ ادغـام نیسـت، حاکمیـت بـا دیانت است. اما عملا هر جا این دو تا در غیرشرایط دموکراسی کنار هم قرار گرفتنـد، کلاه سر دیانت رفته؛ اموی ­ها، عباسی ها، عثمانی ­ها و صـفویه­ همـه همـین وضـع را داشتند… آنچه بنده تفکیک کردم این است که نبوت و حکومـت دو منشـأ مختلـف دارند…
منبع: ایران فردا

ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : ۰
  • نظرات ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیران سایت منتشر خواهد شد.
  • نظراتی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • نظراتی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد.