نگاهی بر یادداشت ” قیام سیاهکل یک شکست نبود “/ ایرج شریعت عضو کانون

هرچند چگوارا وهمرزمان اودربولیوی جان برسر پیمان خود نهادند ،هرچند آلنده و انقلابیون شیلی با کودتای آمریکائی پینوشه کشته شدند، اما این شکستها از ارزش این انسانهای شریف نخواهد کاست .آنها وجدان پاک و بیدار تاریخ بشری را بوجود آورده اند.شکست آنها ،خطاها واشتباهات آنها زمینه تجربیات گرانقدر وتوانائی ها امروزین مارا فراهم میکند.
اگر هیچ اقدام عملی نباشد خطائی نیز صورت نخواهد گرفت واگر خطائی نباشد،رهنمودی وجود نخواهد داشت.آنها که جسارت عمل داشته جان بر سر آن نهاده اند از یک منظر ،آموزگاران ماهستند. همچنانکه خطاهای ما آموزه های تجربی آیندگان خواهد بود.
کسانی که بعد از نیم قرن دربستر عافیت نقش استاد را بر این پیشینیان بازی میکنندو متفرعنانه رزمندگان سیاهکل را مشتی جوانان خام بی بهره از دانش مبارزاتی میخوانند ،درحقیقت انفعال وبی عملی خودرا را توجیه میکنند.آنها به درد هیچ نمی خورند….

کد خبر : 4172
تاریخ انتشار : جمعه 24 بهمن 1399 - 15:04

“کسی که صرفا برای خودش کارمیکند،احتمالا ممکن است به مقام یک دانشمند مشهور،یک متفکر بزرگ ویا یک شاعر بلند پایه برسد،ولی هرگز نمی تواند یک انسان بزرگ وواقعا کامل بشود”

(کارل مارکس)

“هیچ انقلابی بدون شرابط لازم صورت نمیگیرد. اما هیچ شرایطی وجود ندارد که نتوان درآن کار انقلابی انجام داد”

(لنین)

همبند گرامی ،آقای قوام به نکته ارزشمندی اشاره کرده اید.

همواره با این پرسش مواجه بوده ایم که :آیا موفقیت یک اقدام سیاسی در مقطع زمانی مفروض دلیل حقانیت آن است ویادرصورت شکست،از اعتبار آن می کاهد؟ هستندکسانی که عدم موفقیت رخداد سیاهکل را بهانه قرار میدهند تا درپرتو پراگماتیسم خود ، به توجیه انفعال و بی عملی بپردازند. درحقیقت آنها با اصل مبارزه مشکل دارند.کجا هر زمان که گروهی انقلابی دست به عمل میزنند ،پیشاپیش ضمانت موفقیت خودرا درآستین خود داشته اند؟بدیهی است که هیچ فرد ویا گروه انقلابی برای شکست دست به عمل نمی زند.وهمچنین شرط عمل را ضمانت پیروزی بلا اسطه نمیداند.
تاریخ کشور ما همچون تاریخ دیگرکشورها نمونه های بسیاری از این دست انقلابیون شرافتمند وپاک باخته را درخود دارد.ستارخان ،حیدرخان عمواوغلی ،شیخ محمد خیابانی،میرزا کوچ جنگلی،کلنل پسیان،گروه پنجاه وسه نفر ارانی،فرخی یزدی،ودردهه های متاخر مجاهدین خلق(مجاهدین اولیه)چریکهای فدائی خلق،خسرو گلسرخی،گروه ابوذر،گروه آرمان خلق،و…..که درفضای ترس خورده جامعه واستیلای خفقان وسرکوب ودرشرایطی که برخی روشنفکران عافیت جو مدام آیه یاس خوانده و اصالت ترس را با اصالت شکست محتوم همه جنبشها وهر اقدام عملی توجیه میکردند،پنجه در پنجه دژخیم افکنده وبانقد جان پای بر عرصه نهادند.آنها وجدان بیدار خلق خود بودند که از جور وجهل واز فقدان آگاهی رنج می بردند.وجدان بیداری که ضعف تئوریک ناشی از خفقان را به همراه داشتند.با اینهمه عنصر آگاه عصرخود بودند.واینگونه نبود که بی مقدمه وبدون ارزیابی وضع موجود پای پیش نهند. روشنفکر یک جامعه از آسمان نازل نمیشود.بلکه زاده آن جامعه بوده واز درون آن شکل میگیرد.بنابراین توانائی ها و کاستی های جامعه خودرا به همراه دارد .وباهمین داده ها دست به عمل میزند برهمین کاستی ها می شورد.کاستی هائی که خود نیز بی بهره از آن ها نیست.تصوراینکه تا رفع کامل این ضعف ها باید به انتظار می نشستند ودست به عمل نمی زدند ،یعنی همراهی با چرخه معیوبی که خود بستر تداوم این نا توانی هاست. بدیهی است آنکه بروضع موجود می شورد ودست به عمل میزند،در نخسین اقدام خود خطا ها واشتباهات گاها فاحشی را نیز مرتکب خواهد بود.اقدام او گرچه ممکن است از معقولیت اجتماعی برخوردار نبوده وبرخلاف عرف معمول وجاری صورت بگیرد ولی دارای حقانیت تاریخی است.او صادقانه بر این عقیده است که با احتراز از رویاروئی با شرایط موجود وبا گریختن از برابر مشکلات ،بابز دلی ودوری جستن ازدرگیری با آنها ،در تداوم وضع موجود سهیم خواهد بود . دیالکتیک تاریخ درمورد این گونه قیامهاوشورشها شیوه ای متضاد بوده است.از سویی دریک معادله نابرابر و فقدان شرایط لازم ،شکست این جنبشهارا رقم میزند واز سوی دیگر جنبه های پویا وانقلابی این جنبشهارا در بطن خود حفظ کرده ودرمیان توده ها به ودیعه می گذارد تا تقدیم آیندگان سازد.تقدیم آنهائی که رسالت تحول تاریخی وبر اندازی تمام اشکال ستم را بردوش می کشند.درگذشته انسانهای بزرگ وقوی بوده اند که به مظهر وجدان وآگاهی و مقاومت مردم تبدیل شده اند.
شورش بردگان به رهبری اسپارتاکوس هرچند که توسط جلادان رم با چندین هزار کشته به خاک وخون کشیده شد،هرچند حسین به همراه یاران خود بدست دژخیمان کوفه وشام سبعانه به قتل رسیدند،هرچند امثال رزا وارنست تلمان با دشنه کین فاشیستها ی هیتلری و درکوره آدم سوزی آنها ناجوانمردانه به قتل رسیدند ، هرچند چگوارا وهمرزمان اودربولیوی جان برسر پیمان خود نهادند ،هرچند آلنده و انقلابیون شیلی با کودتای آمریکائی پینوشه کشته شدند، اما این شکستها از ارزش این انسانهای شریف نخواهد کاست .آنها وجدان پاک و بیدار تاریخ بشری را بوجود آورده اند.شکست آنها ،خطاها واشتباهات آنها زمینه تجربیات گرانقدر وتوانائی ها امروزین مارا فراهم میکند.
اگر هیچ اقدام عملی نباشد خطائی نیز صورت نخواهد گرفت واگر خطائی نباشد،رهنمودی وجود نخواهد داشت.آنها که جسارت عمل داشته جان بر سر آن نهاده اند از یک منظر ،آموزگاران ماهستند. همچنانکه خطاهای ما آموزه های تجربی آیندگان خواهد بود.
کسانی که بعد از نیم قرن دربستر عافیت نقش استاد را بر این پیشینیان بازی میکنندو متفرعنانه رزمندگان سیاهکل را مشتی جوانان خام بی بهره از دانش مبارزاتی میخوانند ،درحقیقت انفعال وبی عملی خودرا را توجیه میکنند.آنها به درد هیچ نمی خورند.

اینگونه نبوده که آنها بی مقدمه وبدون ارزیابی و بدون تحلیل شرایط اجتماعی آن دوره ،دست به اقدام عملی بزنند.آنها تمام توان ذهنی خودرا بکار گرفتند وهرآنچه دربضاعت دانش خود داشتند درتحلیل شرایط جامعه خود بهره بردند ازمبارزه خلقهای کوبا ودیگر کشورهای آمریکای لاتین و…الهام گرفته وآموختند. واز روزنه کوچکی که از درون محدودیت فضای مختنق شه ساخته می جستند،امکانات مطالعاتی خودرا فراهم میکردند هرچند این امکانات ناکافی ،ولی سرسختی وتلاش آنها برای جستن و یافتن واقعیت بس ستودنی است. آثار متعدد زنده یاد بیژن جزنی و…یادگار آن دوره است.

یک نکته دیگر:باید توجه داشت که حمله به پاسگاه سیاهکل مشخصا در طرح و برنامه آنها نبوده است .یکی از رفقای آنها درتهران برحسب تصادفی پیش بینی نشده به دام ساواک می افتد که درادامه به اقدامات ساواک درمنطقه برای دستگیری آنها و منجر میشود که …..(ادامه ماجرا)

نقد آری. نقد وظیفه ماست.اما تخطئه هرگز.تخطئه شیوه انسانهای بی مایه است.

ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : ۰
  • نظرات ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیران سایت منتشر خواهد شد.
  • نظراتی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • نظراتی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد.