فراز و فرود سازمان مجاهدین خلق به روایت خسرو تهرانی(۳)

سازمان از همان ابتدا معتقد به ایدئولوژی اسلامی بود، لیکن آنچه که به عنوان ایدئولوژی اسلامی مد نظر داشت دارای ویژگی‌هایی بود که در جریان رشد و یا اصلاح تکامل خود بیانگر طرز تفکر و عقیدۀ خاصی دربارۀ اسلام می‌شد که حقیقتاً با آن اسلام و شریعت که از سوی فقهای برجستۀ اسلامی معرفی شده است، تفاوت اساسی دارد…

کد خبر : 3946
تاریخ انتشار : جمعه 12 دی 1399 - 8:43
  1. مواضع ایدئولوژیک سازمان ۱۹

سازمان از همان ابتدا معتقد به ایدئولوژی اسلامی بود، لیکن آنچه که به عنوان ایدئولوژی اسلامی مد نظر داشت دارای ویژگی‌هایی بود که در جریان رشد و یا اصلاح تکامل خود بیانگر طرز تفکر و عقیدۀ خاصی دربارۀ اسلام می‌شد که حقیقتاً با آن اسلام و شریعت که از سوی فقهای برجستۀ اسلامی معرفی شده است، تفاوت اساسی دارد. ۲۰

همچنین سازمان عقیده داشت در دوران اخیر و به خصوص با کوشش استعمارگران و نوکران داخلی آنها آنچه که به عنوان اسلام تلقی می‌شود، از هرگونه جنبۀ اصولی و انقلابی آن خالی و عملاً به جای یک نیروی مولد و محرک عامل بی‌تحرکی و تن دادن به قضا و قدر شده و متأسفانه وضعیت حوز‌ه‌های علمیۀ نجف، قم، مشهد و دیگر نقاط در این اواخر و تا قبل از حرکت آیت الله خمینی و روحانیت مبارز به‌گونه‌ای در آمده است که دیگر نمی‌توان به آن امیدی داشت.

اگر چه باید به حرکت آیت الله خمینی و جنبش ۱۵ خرداد به عنوان یک موج و حرکت نوین و مترقی توجه شود، ولی از آنجا که به هر حال این حرکت نمیتواند از یک‌سری چارچوب‌ها و فرهنگ حاکم بر فقیه شیعه تجاوز کند، قادر نخواهد بود جامعۀ اسلامی را دچار دگرگونی و انقلاب کند و بر جو حاکم بر حوزه‌های علمیه قالب شود.

سازمان معتقد بود برای یک مبارزه جدی علیه امپریالیسم و دست‌نشاندگان آن در ایران، اولین نکته که می‌بایست توجه شود این است که مبارزه مبتنی بر ایدئولوژی اسلامی و از نوع اسلام راستین باشد. اسلام راستین دین انزوا و دیرنشینی نیست. اسلام دین اجتماعی، حرکت و مسئولیت‌پذیری و قادر است جامعۀ انسانی را در سایۀ خود یک جامعۀ عاری از هرگونه ظلم و ستم و جامعه‌ای آزاد و پویا تبدیل کند. اگر ما هم اکنون شاهد حاکمیت امپریالیسم و مزدوران آن در کشورهای اسلامی هستیم و در برابر این همه جنایت و فساد عکس‌العملی نشان نمی‌دهیم، تماماً ناشی از عدم حاکمیت اسلام اصیل و راستین در این جوامع است.

از این رو قبل از هر چیز باید اسلام را از خرافات و پیرایه‌هایی که بر آن عارض شده است پاک کرد و جوهر درخشان و انسان‌ساز آن را به شکل بارز و نمایانی برای مردم توضیح داد و آن را به ایدئولوژیک و فرهنگ مسلح ساخت و این وظیفه‌ای است که تا کنون روحانیت ما به دلیل ضعف‌های حاکم بر آن از عهده‌اش برنیامده است و بالعکس اگر موارد استثنایی را کنار بگذاریم، در کلیت خود نقش بارزی در تعمیق انحرافات داشته است.

لذا تنها نیرویی که قادر است به این وظیفه مهم و اساسی پاسخ گوید، سازمان متشکل،‌ انقلابی و مسلمان است که عناصر آن را افراد دلباخته و شیفتۀ اسلام و آزادی مردم از قید هرگونه ستم و محرومیت تشکیل می‌دهد. این سازمان تا آنجا که ما در شرایط فعلی و با توجه به محدودیت‌های امنیتی حاکم اطلاع داریم، جز سازمان مجاهدین نمی‌تواند باشد. هر چند صلاحیت بالایی نداریم، لیکن بالقوه آمادگی کسب این صلاحیت را داریم و در جریان عملی و با اتکا به نیروی ایمان افراد قادر خواهیم بود این صلاحیت را به دست آوریم و به انجام این وظیفۀ مهم موفق شویم.

سازمان در به انجام رساندن این وظیفۀ اساسی معتقد بود باید اسلام اصیل و بی‌پیرایه را از سرچشمۀ زلال خود، یعنی قرآن و تا حدودی نهج‌البلاغه و آن هم نه بر اساس استنباطات مفسرین، بلکه بر پایۀ استنباط خود سازمان که به اصطلاح مجهز به علم مبارزه و تشخیص صحیح از راه مستقیم و در شرایط پیچیده امروزی است،‌به دست آورد. ۲۱

متقابلاً باید حتی‌المقدور از وارد شدن در احادیث و روایات که بسیاری از آنها مستند نیستند،‌پرهیز کرد. در مورد استفاده از قرآن نیز قبل از هر چیز باید آیات محکمات و متشابهات را از یکدیگر باز شناخت و مضمون محکمات را به عنوان دستورالعمل اساسی، کلی و عمومی و به اصطلاح اصول مورد توجه قرار داد و بر مبنای آن به تفسیر آیات متشابهات که در این یا آن شرایط برخی از مسائل غامض در قرآن هست که به این سادگی نمی‌توان دربارۀ آنها اظهار نظر کرد و تفاسیر نیز دربارۀ آنها بر اساس دیدگاه‌های مفسرین مختلف است، اینگونه مسائل تا آنجا که به مسائل اجتماعی مربوط نمی‌شود، لزومی به ورود به آنها و اظهار نظر قطعیب دربارۀ آنها نیست؛ نظیر چگونگی و مکانیسم حیات پس از مرگ، عالم برزخ، بهشت و جهنم، جن، ملائکه، شیطان و …

سازمان اصول پنجگانه دین و مذهب را قبول داشت، با این توضیح که در مورد نبوت و امامت قائل به عصمت حضرت رسول (ص) و ائمۀ هدی (ع) نبود و معتقد بود آنها نیز دچار خطا و اشتباه می‌شدند. در مورد غیبت حضرت مهدی (عج) نیز در عین حال که سکوت اختیار می‌کرد و راجع به آن بحثی نمی‌کرد، لیکن در مجموعه اعتقادی بدان نداشت؛ البته در این بینش علم‌گرایی شدید تأثیر زیادی داشت. سازمان معاد را هم حماسی می‌دانست و تفسیرش از بهشت و جهنم و نعمات و عذاب‌های آن جنبۀ مثالی داشت و معتقد بود قرآن برای برجسته ساختن آن برای مردم آن دوره به تمثیلات تمسک می‌جست.

سازمان احکام مربوط به خمس و زکات و بسیاری از احکام مربوط به عقود،‌ ایقاعات و مسائلی همچون مزارعه، مساقات، ارث و مسائل حقوقی جزایی اسلام و مهمتر از همه اصل مالکیت را به عنوان مسائل قطعی و بی‌تغییر نمی‌دانست و معتقد بود این احکام بر اساس شرایط زمانی، مکانی و سطح فرهنگ و بینش مردم تغییر می‌کند و تشخیص این مسئله به عهدۀ مجتهد اعلم و در صورت وجود حکومت اسلامی با این حکومت است.

سازمان در تحلیل نهایی به نفی مالکیت خصوصی نظر می‌داد و تشریع مسائلی چون مزارعه، مساقات و احکام خمس، زکات و ارث را بیشتر در مورد شرایط آن روز جامعۀ اسلامی می‌دانست که حالا با تغییر شرایط جامعه نباید به شکل آن روز پیاده شوند. در این‌باره سازمان معتقد به نفی کامل استثمار فردو اجتماع به مفهوم مارکسیستی آن و ایجاد جامعۀ بی‌طبقه بود.

حسین روحانی و تراب حق‌شناس از فعالان سازمان، ایدئولوژی مجاهدین را با صراحت و روشنی توضیح می‌دهند و می‌گویند: «منظور اصلی ما ترکیب ارزش‌های والای مذهب اسلام با اندیشۀ علمی مارکسیسم است…. ما معتقدیم اسلام راستین با تئوری‌های تحول اجتماعی، جبر تاریخ و نبرد طبقاتی سازگاری دارد.» ۲۲

باز یکی از نشریات مجاهدین که در اوایل انقلاب انتشار یافت، دربارۀ تلفیق تئوری‌های اسلام با مارکسیسم نوشت: «ما به فلسفۀ مارکسیسم به خصوص الحادی می‌گوییم نه! ولی به اندیشۀ اجتماعی به ویژه تحلیل‌های آن دربارۀ فئودالیسم، کاپیتالیسم و امپریالیسم می گوییم آٰی.» ۲۳

دربارۀ اجتهاد و ولایت فقیه در عین حال که سازمان به طور کلی این مسئله را قبول داشت، لیکن با توجه به تفسیر و تحلیلی که دربارۀ اجتهاد داشت، این مسئله را دست کم در آن شرایط صرفاً در صلاحیت خود می‌دید و نه در صلاحیت روحانیت. از این رو برای اعضای سازمان هیچگاه مسئلۀ تقلید از مجتهدین مطرح نبود و مرجع نهایی آنها در کلیۀ مسائل عبادی و سیاسی سازمان بود. ضمناً با اعتقاد به حکومت اسلامی این حکومت را که طبعاً خود در رأس آن بود به عنوان ولی امر تلقی می‌کرد.

سازمان از نظر فلسفی در عین حال که اصل اول و در واقع مهمترین اصل ماتریالیسم یعنی تسلط انحصاری ماده را رد می‌کرد و به وجود خدا و توحید ذاتی، صفاتی، افعالی و عبادی اعتقاد داشت و همچنین اصل نبوت و وحی را در کنار دیگر اصول دین پذیرفته بود، لیکن اولاً اصول دیالکتیک و از جمله اصل تضاد را به همان شکل مورد نظر ماتریالیسم دیالکتیک قبول داشت و ثانیاً اصل ماتریالیسم تاریخی یعنی حرکت مادی تاریخ را که نتیجۀ منطقی پذیرش ماتریالیسم فلسفی است‌،‌ باور داشت.

این مسئله خود به مفهوم نقش آشکار ایدئولوژی الهی اسلام، ولی به معنی پذیرش تلویحی ماتریالیسم دیالکتیک بود. از اینجاست که باید گفت سازمان نه ایدئولوژی اسلامی و نه ایدئولوزی مارکسیسم،‌ بلکه ایدئولوژی التقاطی و به اصطلاح معجون و ترکیبی از اسلام و مارکسیسم بود و این همان نقطه‌ ضعف و انحراف اساسی سازمان را که مادر و پایۀ سایر انحرافات سیاسی است، تشکیل می‌داد.

در مورد تکامل انسان، نظرات سازمان درست همان نظرات مندرج در کتاب‌های «خلقت انسان» و «قرآن و تکامل» نوشتۀ دکتر یدالله سحابی بود. سازمان اصل داروین را همراه با اصل موتاسیون (جهش) قبول داشت و آیات مربوط به خلقت آدم را نیز در این چارچوب تفسیر می‌کرد.

بنیان‌گذاران سازمان به سبب ناآگاهی از اسلام بر آن بودند که جهان‌بینی اسلامی را با ایدئولوژی مارکسیستی در هم بیامیزند و نام آن را «اسلام اصیل» بگذارند و بدین گونه به دگرگونی اسلام دست بزنند. آنچه که مسلم است این است که آنها بر این باور بودند که بین اسلام و مارکسیسم هیچ‌گونه تضادی وجود ندارد. در حقیقت اسلام در زمینۀ مسائل اقتصادی، اجتماعی و سیاسی آنچه را که مارکس و لنین آورده‌اند، می‌پذیرد. این است که در جریان تغییر ایدئولوژی، بسیاری از افراد به سادگی مارکسیست می‌شدند، زیرا زمینه‌ها از قبل کاملاً مهیا شده بود.

حنیف‌نژاد در دفاعیات خود می‌گوید: «بشر از روزی که از جامعۀ اولیه خارج شد، اول اختلافی نبود. بعد اختلاف طبقاتی پیش آمد. هدف انبیاء برقراری مساوات و از بین بردن اختلاف و امتیاز طبقاتی است… کار انبیاء این بود که اختلاف طبقاتی را از بین ببرند…. » ۲۴

سعید محسن از کادرهای مؤسس سازمان از اندیشۀ التقاطی سازمان این‌گونه پرده برمی‌دارد: «… سازمان ما بر مبنای ایدئولوژی اسلامی بنا شده و هدف این بود از لحاظ ایدئولوژی بتوانیم با قوانین دیالکتیک و مطالعۀ قرآن تبیین صحیحی از جهان (مبدأ‌ و هدف آن) کنیم و حاکمیت قانون و هدفدار بودن جهان را روشن و بر مبنای شناخت واقعی جهان،‌ موقعیت انسان و اجتماع را مبنی بر اصل مساوات و برادری استوار کنیم. پیاده کردن اصل مساوات و برادری که هرگونه برده‌کشی انسان از انسان را محکوم کند، شکل سیاسی ایدئولوژی ما بود…» ۲۵

و یا در دفاعیۀ علی میهن‌دوست می‌خوانیم: «… به نظر ما مارکسیسم علم انقلاب و اجتماع نتیجۀ تکامل طبیعت است… مارکسیسم علم انقلابی ماست. ما خداپرست هستیم، ولی مارکسیسم را به عنوان علم انقلاب می‌پذیریم… ما و مارکسیست‌های انقلابی هدف مشترک مرحله‌ای داریم و آن محو استثمار است… » ۲۶

و یا در جای دیگر می‌گوید:‌ «… در تحلیل جهان به ارادۀ حاکم بر جهان یعنی خدا معتقدیم و آنها (مارکسیست‌ها) به اصالت ماده معتقدند، ولی در شرایط حاضر هیچ‌گونه تضادی را در عمل ما ایجاد نکرده است و نمی‌کند؛ ما و مارکسیست‌های انقلابی هدف مشترکی داریم و آن محو استثمار است. به همین دلیل با دشمن واحد و استراتژی واحد وارد نبرد می‌شویم… » ۲۷

دید التقاطی، علم‌زدگی، بیگانگی از اسلام آنها را بدین پایه رسانده بود که بدون آمیزش ایدئولوژی مارکسیسم با اسلام نمی‌توان از اسلام برای پیشبرد جنگ چریکی و انقلابی بهره گرفت؛‌ چنان‌ که د ربرخی از نوشته‌های سازمان آمده است:‌ «… شکست این مبارزات – مبارزات دهۀ ۴۰ به دست بورژوازی ملی و خرده بورژوازی – اولین نتیجه‌گیری‌های تاریخی مربوط به حوادث این دوران (سال‌های ۱۳۴۰ به بعد) آشکار می‌ساخت بدون مطالعه و کارکرد قوانین علمی و در مبارزۀ انقلابی هیچ‌گونه پیشرفت و پیروزی امکان پذیر نیست. این قوانین نیز به هر حال جز با مطالعه و کاربرد اندیشۀ مارکسیستی – لنینیستی اندیشه‌ای که برای اولین بار در طول تاریخ با برخورد علمی با تاریخ و جامعه مسیر تحولات و قوانین تغییرات اجتماعی را فرموله کرده، غیر ممکن بود…

این امر خصوصاً ‌از آن نظر قابل توجه بود که فرهنگ مذهبی با آن که همۀ زواید ارتجاعی،‌ قشرهای خرافی و … آن تا حد امکان زدوده شده بود،‌به هیچ‌وجه نمی‌توانست راهنمای ما در کار سیباسی – تشکیلاتی روز و پاسخگوی مسائل هر روز پیچیده‌تر ما باشد… این احساس در همه‌ مشترک بود که …. مذهب بدون آمیختن مارکسیسم – لنینیسم در متن آن حتی یک سانتی‌متر ما را جلو ببرد.» ۲۸

در این‌باره قسمتی از کتاب «آموزش و تشریح اطلاعیۀ تعیین مواضع» تحت عنوان «خصوصیات ایدئولوژی ما چیست؟» نقل می‌شود:‌ «… ایدئولوژی ما اسلام مبتنی بر نگرش توحیدی است که در هر شرایط مدافع محروم‌ترین و بالنده‌ترین نیروها و طبقات اجتماعی‌ (مستضعفین) است. بنابراین در مقطع کنونی تاریخ،‌ عنصر مجاهد با ویژگی‌های ضد امپریالیست،‌ ضد ارتجاعی و ضد استثماری که اساساً بر بالنده‌ترین نیروها و طبقات جامعه (کارگر و دهقان) متکی است و از طریق مبارزۀ مسلحانه با امپریالیسم و ضد انقلاب راه خود را به سوی آٰرمان‌های توحیدی می‌گشاید، مشخص می‌شود.

از دیگر مشخصات ایدئولوژی ما که در این شرایط هویت ایدئولوژیک ما و وجه تمایز آن را از تفکرات مذهبی سنتی (تحریف شده) تشکیل می‌دهد عبارتند از:‌

  1. اعتقاد به دیالکتیک، به عنوان اسلوب شناخت پدیده‌های مادی
  2. اعتقاد به تکامل به عنوان نقطه‌نظر علمی
  3. اعتقاد به نفی استثمار و به عهده گرفتن رسالت دفاع از طبقۀ کارگر که به منظور استراتژیک تکیه‌گاه ما را تشکیل می‌دهد.
  4. اعتقاد به وحدت نیروهای انقلابی در مسیر مبارزۀ ضد امپریالیستی و جلوگیری از تفرقه و درگیری و هدر رفتن نیروهای انقلابی که مالاً انقلاب را تضعیف می‌کند و در مسیرهای انحرافی سوق می‌دهد و نتیجتاً دشمنان خلق از این تضاد به نفع خود بهره‌برداری می‌کنند؛ البته در عین اعتقاد به این مسئله همواره بر هویت ایدئولوژی توحیدی و نیز استقلال تشکیلاتی‌مان تأکید داریم.»

و یا در قسمتی از دفاعیات علی میهن‌دوست می‌خوانیم:‌ «… بنابراین در جریان نبرد علیه دشمن واحد، ایدئولوژی مطرح نیست. بلکه هدف کلیۀ مبارزان همان تحقق بخشیدن به آرمان‌های خلق است. به همین دلیل در مبارزۀ خلق ایران‌، کلیۀ گروه‌ها و سازمان‌های مبارز که به موجودیت دشمن ضربه می‌زنند در یک صف قرار می‌گیرند… هدف مرحله‌ای که کلیۀ نیروهای مبارز برای آن می‌جنگند، محو کامل استثمار انسان از انسان است… و ایدئولوژی گروه‌های مبارز در یک پایه حتماً با هم مشترک است و این پایه خصوصیت ضد استثماری ایدئولوژی‌هاست.» ۲۹

  1. موضع امام در برابر سازمان

کارگزاران سازمان به خوبی دریافته بودند برای به دست آوردن پایگاه مردمی و رخنۀ بیشتر در دل توده‌ها و حمایت بیشتر از جانب روحانیون پیش از هر کاری باید پشتیبانی امام را به دست آورند. حسن احمدی روحانی که اطلاعات مذهبی بیشتری داشت و مقداری از قرآن و نهج‌البلاغه را نیز حفظ بود، از جانب سازمان مأموریت یافت نزد امام برود و ضمن دادن توضیحاتی دربارۀ سازمان، تأییدیه از امام بگیرد. نامبرده به نجف اعزام شد و به طور یک ماه روزانه یک ساعت به دیدار امام می‌رفت و کتاب امام حسین و راه انبیا‌ء راه بشر را نزد امام برد.

بعد از این جلسات امام فرموده بودند پشتیبانیم از این گروه نیاز به شناخت بیشتر از اعتقادات دینی و خط فکری و برنامۀ دراز مدت آنها دارد و در این‌باره باید از علماء و روحانیون آگاه تحقیق و نوشته‌های بیشتری از سازمان را مطالعه کرد. به این ترتیب امام دست رد به سینۀ آنان می‌زند. حسین روحانی در پی پیروزی انقلاب اسلامی دستگیر می‌شود و در مصاحبۀ تلویزیون می‌گوید:‌

«… از جمله مسئولیت‌هایم ملاقات با امام بود. در سال ۱۳۵۱ موفق شدم از طریق آقای دعایی با امام ملاقات کنم. امام نظرات‌شان را راجع به کتاب امام حسین و راه انبیاء‌ راه بشر به صورت کتبی نوشتند. ایشان تحلیل ما را از قیامت، مادی و نیز اعتقاد ما به تکامل را مخالف قرآن می‌دانستند. امام با مشی چریکی ما به صورت مبارزۀ مسلحانه مخالف بودند. معتقد بودیم مبارزۀ مسلحانه می‌تواند توده‌ها را به مبارزه بکشاند و امام سخت با این مسئله مخالف بودند.» ۳۰

آقای دعایی پیرامون برخورد خود با امام دربارۀ سازمان چنین آورده است:

«… من سمپات سازمان بودم و ساعت‌ها با امام صحبت می‌کردم، بلکه بتوانم یک جمله از امام در یک اعلامیه بگیرم که به دفاع از سازمان و یا یکی از افراد این سازمان باشد. در جلسه‌ای خاطرم هست بعد از یک ساعت و نیم صحبت، گریه‌ام گرفت و شاید پنج دقیقه گریستم و نتوانستم حرف بزنم؛ بلکه بتوانم حمایت امام را از این سازمان و راه و شیوۀ کارشان کسب کنم. امام مقاومت کرد. خود من سمپات این سازمان شدم و حتی بالاتر از سمپات رابطۀ ارگانیک با سازمان داشتم. چهار الی پنج سال کوشیدم به نفع سازمان پش امام یک کلمۀ تأیید بگیرم، ولی نتوانستم و هیچ کس نتوانست این کار را بکند.» ۳۱

امام دربارۀ صحبت‌های حسین روحانی فرمودند:‌

«… من از مجموع اظهارات و نوشته‌هایشان به این نتیجه رسیدم که این جمعیت به اسلام اعتقاد ندارند. لیکن چون می‌داند در کشوری مانند ایران که بیش از هزار سال است اسلام در رگ و پی این ملت ریشه دوانیده است، جز با نام اسلام نمی‌توان پیشرفت کرد؛ لذا اسلام را ملعبه کرده‌اند. بالای نوشتۀ خود نام خدا را می‌گذارند، لیکن ذیل آن همان حرف‌ها و بافته‌های مارکسیست‌ها و مادیون است…. نمی‌خواهم بگویم همۀ آنهایی که با این جمعیت هستند این جوریند؛ ممکن است در میان آنها افرادی باشند که واقعاً به اسلام اعتقاد داشته و چه بسا افرادی که فریب آنها را خورده باشند؛ لیکن اساس این تشکیلات روی اعتقاد به اسلام نیست.» ۳۲

Ramz3 3
  1. مواضع سیاسی سازمان

تحلیل سازمان از ساختمان اقتصاد جامعۀ ایران این بود که جامعۀ ایران سال ۱۳۴۱ یک جامعۀ فئودالی بود و در این مقطع با توجه به سیاست آمریکا و تمایل این کشور به صدور سرمایه و گردش هر چه بیشتر سرمایه در بازار جهانی و از جمله در ایران ساختمان اقتصادی جامعه ایران دچار تغییر شده و یا انجام اصلاحات ارضی طی مراحل مختلف و به تدریج از سیستم فئودالی به سیستم سرمایه‌داری دگرگون شده است.

در این زمینه، شاه،‌ درباریان و خانوادۀ به اصطلاح هزار فامیل در ایران که اکثراً فئودال بودند با فروش اراضی درجۀ دوم و درجۀ سوم خود، حفظ اراضی درجۀ ک و خرید سهام کارخانه‌ها با پول جامعه از فروش این اراضی، گسترش کشاورزی مکانیزه روی زمین‌های وسیع و حاصلخیز،‌ حرکت سرمایه‌دارانه خود را با سرعت هر چه تمام‌تر شروع کردند و آمریکا و دیگر کشورهای امپریالیستی نیز با شرکت در سرمایه‌ گذاری‌های کلان در رشته‌های مختلف صنعت (صنعت مونتاژ)، کشاورزی کلان، بانکداری، ساختمان، حمل و نقل، بازرگانی و همچنین افزایش سرسام‌آور تولید نفت و خرید آن به میزان بسیار نازل و متقابلاً وارد کردن سیل اسلحه و کالاهای لوکس و دیگر کالاهای مصرفی به ایران، تمامی اقتصاد سرمایه‌دارانۀ ایران را تحت کنترل خود گرفتند و بیشترین سود را برای انحصارات و شرکت‌های چند ملیتی امپریالیست‌ها و به خصوص امپریالیسم آمریکا فراهم می‌کنند.

متقابلاً مردم محروم ایران که به اصطلاح انقلاب سفید شاه و آمریکا در نظر داشت به وضع آنان سر و سامانی بدهد، روز به روز در سایۀ چپاول، غارت و استثمار امپریالیست‌ها و سرمایه‌داران داخلی به وضع اسارت‌ باری کشانده می‌شوند و اگر چه در سایۀ دیکتاتوری رژیم شاه و خشونت ساواک در دورۀ پس از ۱۵ خرداد نوعی رکود در حرکت انقلابی مردم مشاهده می‌شود؛ ولی بی‌تردید دیر یا زود مردم محروم ایران در برابر جنایات رژیم شاه علم طغیان برخواهند افراخت و پایه‌های این رژیم را ویران خواهند کرد و راه را بر هرگونه سلطه و نفوذ امپریالیست‌ها و به خصوص امپریالیسم آمریکا خواهند بست.

در مورد سیستم حکومتی که باید به سر کار می‌آمد، سازمان عقیده داشت این حکومت جمهوری دموکراتیک خلق با رهبری طبقۀ کارگر و زحمت‌کشان است و این برداشت دقیقاً‌ مشابه چیزی است که مائو دربارۀ نوع حکومت چین توده‌ای اظهار می‌دارد.

در مورد شیوۀ مبارزه همان طور که قبلاً اشاره شد، سازمان استراتژی مبارزۀ مسلحانه را قبول داشت و بدان تأکید می‌کرد و هرگونه استراتژی جز مبارزه قهرآمیز را با استناد به آیات قرآن، سیره حضرت رسول (ص) و علی (ع) و تجریبات مبارزات ملت‌های تحت سلطۀ استعمار و امپریالیسم را رد می‌کرد و محکوم به شکست می‌دانست.

سازمان نمونه‌های برجستۀ این شکست را در مبارزات مردم در جریان جنبش ملی نفت طی سال‌های ۳۲ – ۱۳۲۹ و مبارزات آنان در سال‌های ۴۲ – ۱۳۳۹ که به قیام ۱۵ خرداد منجر شد، می‌دانست که علی‌رغم آن همه آمادگی مردم برای مبارزه با امپریالیسم انگلیس و آمریکا و ایثارگری و فداکاری آنان در این راه به دلایل عدم اتخاذ شیوۀ قهر‌آمیز مبارزه سرانجام به شکست کشانیده شد. سازمان بزرگترین تجربه‌ای را که می‌توان از قیام ۱۵ خرداد و شکست آن گرفت، ضرورت به کارگیری قهر مسلحانه و دست شستن از هرگونه شیوۀ مسالمت‌آمیز در مبارزه‌ می‌دانست.

مسئلۀ استراتژی قهرآمیز مبارزه تقریباً از همان ابتدای بنیان‌گذاری سازمان و در مضامین آموزشی آن مشخص و روشن بود و آنچه می‌بایست در تکمیل این استراتژی از سوی سازمان معلوم شود، همانا خط مشی تاکتیکی و در واقع چگونگی و نحوۀ کاربرد استراتژی مبارزۀ قهرآمیز بود.

در سال ۱۳۴۷ رهبری سازمان کاملاً‌ احساس کرد باید در کنار روشن کردن و توضیح دادن مواضع ایدئولوژیک سازمان، تاکتیک خود را در مقابله با رژٰیم شاه و امپریالیسم مشخص کند. در این باره رهبری سازمان بحث مربوط به خط مشی تاکتیکی را در دستور کار حوزه‌های سطح بالا (کادرهای آن روز سازمان) قرار داد و این حوزه‌ها که در مجموع گویا ۳۰ نفر از کادرهای سازمان را شامل می‌شدند، به مدت چند ماه روی این مسئله به بحث و مطالعه پرداختند و در پایان کار هر روز جمع‌بندی خود را از این موضوع به رهبری ارائه می‌دادند و رهبری سازمان با جمع لیست این نظرات خط مشی تاکتیکی سازمان را به شرخی که در زیر خواهم آورد تدوین و مشخص کرد.

سازمان شرایط جامعه را چه به لحاظ اقتصادی و چه سیاسی و به اصطلاح از نظر عینی و ذاتی در وضعیتی انقلابی ارزیابی و تحلیل می‌کند. از نظر اقتصادی مردم ایران علی‌رغم تمام تبلیغات و هیاهوی رژیم در بهبود وضع آنها و نتایج به اصطلاح درخشان انقلاب سفید، در فقر و محرومیت کامل به سر می‌برند و اصلاحات ارضی نه تنها وضع اکثر دهقانان را که در بدترین شرایط قرار داشتند بهتر نکرد که بدتر کرد.

از این رو قشر وسیعی از آنها که صاحب زمین نشده بودند، برای کار به شهرهای دور و نزدیک روی آوردند و آنهایی که به اصطلاح زمین‌دار شدند، اولاً زمین‌هایشان بسیار کم و از نظر کیفیت نامرغوب بود و ثانیاً برای کار روی این اراضی از داشتن هرگونه سرمایه و ابزار کاملاً‌ محروم بودند.

کارگران چه آنهایی که از قبل در کارخانه‌ها کار می‌کردند و چه آنهایی که با رشد سرطان‌گونه سرمایه‌داری وابسته در ایران و به کار افتادن کارخانه‌های صنایع مونتاژ و وابسته به خارج از شهرها و روستاهای ایران به این کارخانه ها روی می‌آوردند، وضع تأسف‌باری داشتند و عموماً‌ قادر به کسب دستمزدی که کفاف مخارج حداقل آنها را هم بدهد، نبودند.۳۳

اما از نظر سیاسی و سطح آگاهی ملت ایران از سال‌ها پیش در جریان و گیر و دار مبارزات عمیق ضد امپریالیستی بود و در این زمینه از تجربیات غنی و وسیع برخوردار است. تا آنجا که پس از بارها شکست و در عین حال پیروزی‌های موقت و محدود توانسته است چهرۀ دشمناتن خود، یعنی امپریالیسم و مزدوران واقعی آنها را به خوبی بشناسد و در کوران مبارزۀ ضد امپریالیستی و ضد سلطنتی‌اش راه‌های مختلف و در همین رابطه رهبران گوناگون را آزمایش کند.

لیکن در کنار این نقاط قوت، مردم ایران از یک ضعف اساسی رنج می‌برند و آن بی‌اعتمادی نسبتاً‌ مطلق به رهبران و حرکت مردمی و صادقانه از سوی آنان بود. این تصور که در عین حال با تجربه روزمره و زندگی آنها در طول سال‌ها ارتباط عمیق و منطقی داشت، موجب نوعی بی‌تفاوتی و بی‌اعتقادی به هر نوع مبارزۀ پیروزمند و منفعل شدن آنهاه در قبال مبارزه با دشمن می‌شود.

این انفعال را هیچگاته نباید دلیلی بر ناتوانی بالقوه آنها و عدم آمادگی‌شان برای فداکاری و یا ایثارگری و خواست آنها برای مبارزه با امپریالیسم و رژیم شاه دانست. بالعکس آنها در عین حال که دارای خواستی عمیق برای مبارزه با دشمن و فداکاری و جانفشانی در راه آزادی و استقلال خود هستند، صرفاً به دلیل شکست‌های پی در پی که عموماً‌ ناشی از بی‌کفایتی رهبران است؛ تا حد زیادی از مبارزه سرخورده‌اند و برای از میان بردن این روحیۀ بدبینی و یأس باید قبل از هر چیز کمتر حرف زد و زیادتر عمل کرد و در جریان عمل است که باید رهبران و سازمان‌های انقلابی صلاحیت خود را به توده‌ها نشان دهند و باز در جریان عمل و در میدان مبارزه است که باید آنها قطعیت پیروزی مبارزات مردم را به مردم تفهیم کنند.

سازمان در این زمینه انرژی مردم را همچون انرژی آب پشت سد می‌داند که در صورت باز شدن یک منفذ با فشار و قدرتی فوق‌العاده به خارج سرریز می‌شود و یا همچون موتوری که برای روشن شدن نیاز به استارت دارد و بالاخره نظیر بشکۀ باروتی که برای انفجار و شعله‌ور شدن آن نیاز به یک جرقه است. این منفذ، استارت‌، جرقه و چاشنی جز اعمال ارادۀ قهرآمیز آگاهان و مسئولان جامعه و سازمان‌های رهبری کنندۀ متعهد به انقلاب ضد امپریالیستی و ضد سرمایه‌داری ایران نیست.

آنها وظیفه دارند با دست زدن به مبارزۀ سنتی با دشمن و ایستادگی و مقاومت در برابر جنایات آن و ضربه زدن به مهم‌ترین افراد و تأسیساتش هم شیوۀ مبارزۀ اصولی و هم امکان و حتی قطعیت مبارزۀ پیروزمندانه علیه دشمن را به مردم بیاموزند و تنها از این طریق است که اعتماد به نفس مردم مجدداُ به آنها برمی‌گردد و آنگاه همچون رودخانۀ خروشانی هر چه را که بر سر راهشان هست از میان برخواهند داشت.

سازمان وضعیت جامعه و مردم ایران در قبال انقلاب و مبارزه با امپریالیسم و دست نشاندگان آن در سال‌های پس از خرداد ۱۳۴۲ را مشابه وضعیت جامعه و مردم الجزایر در مقطع سال‌های اول دهه ۱۹۵۰ قرن بیستم می‌داند. از این رو سازمان معتقد بود باید به صورتی غافلگیرانه، ناگهانی و در اولین فرصتی که سازمان توانایی اقدام مسلحانه را داشته باشد، ضربات کاری و در عین حال متعددی را به افراد و شخصیت‌های منفور رژیم و تأسیسات عمده آن وارد سازد.

در این زمینه سازمان روی ترور شاه با توجه به تأثیر آن بر ارتش، ساواک و دیگر ارگان‌های سرکوب دشمن و ایجاد شکاف و تضعیف در آن و متقابلاً‌ تأثیر مثبت آن روی مردم و جلب اعتماد آنها نیز حساب می‌کرد و ابتدا در نظر داشت حتی‌الامکان این کار صورت گیرد؛ اما در همان زمان این نکته را نیز روشن ساخته بود که نباید شروع کار را الزاماً موکول به ترور شاه کرد. در عمل نیز امکان چنین کاری پیش نیامد و رهبری سازمان برای اولین بار در اوایل سال ۱۳۵۰ پس از مراجعت اکثریت افرادی که برای گذراندن دورۀ آموزش نظامی به اردوگاه‌های فلسطینی رفته بودند و آموزش بقیۀ افراد سازمان توسط آنها تصمیم گرفت با توجه به شرایطی که به دنبال حادثۀ سیاهکل و فعالیت چریک‌های فدایی در ایران به وجود آمد، مقطع مهر ماه و هم زمان با شروع جشن‌های ۲۵۰۰ سالۀ شاهنشاهی انتخاب شود.

انتخاب زمان شروع جشن‌ها برای انجام عملیات نظامی از این جهت مورد توجه قرار گرفت که هرگونه اقدام نظامی علیه رژیم شاه در این شرایط می‌توانست از نظر تبلیغاتی بیش از هر زمان دیگری تأثیر سیاسی داشته باشد و درست در زمانی که رژیم شاه می‌کوشید با برگزاری این جشن‌ها قدرت و ثبات حکومت خود را به مردم ایران و کشورهای خارجی نشان دهد و اعلام کند که در ایران نیروی مخالفی وجود ندارد، این عملیات واهی بودن این تبلیغات و ضربه پذیری جزیرۀ ثبات مورد ادعای شاه را به اثبات می‌رساند.   

  1. استراتژی و تاکتیک سازمان

چنانچه در بحث مواضع سیاسی سازمان گفته شد، تنها از طریق مبارزۀ مسلحانه است که می‌توان به یک انقلاب دست یافت؛ اما مراحل و تاکتیک‌هایی که برای رشد سیاسی – نظامی مردم و ارتقای مبارزه و وسعیت و گسترش آن در نظر گرفته شده بود، به ترتیب زیر است:

  1. توده‌ای کردن مبارزه و از بین بردن ثبات سیاسی رژیم شاه در شهرها امکان پذیر خواهد بود و به اصطلاح مرحلۀ مقدم مبارزۀ ضد امپریالیستی شروع از شهر است. البته شروع کار نیز از عملیات کوچک شهری است و خط مشی نیز جنگ چریک شهری خواهد بود.

مراحل این مبارزه عبارتند از:

الف) ضربه زدن به تور پلیسی: در این مرحله عملیات نظامی، ضد دیکتاتوری و ضد امپریالیستی وجود خواهد داشت.

ب) تثبیت سازمان پیشتاز‌: هدف این مرحله به دست آوردن پایگاه اجتماعی برای سازمان بوده است.

ج) پاره کردن تور پلیسی و توده‌ای کردن مبارزه در شهر: برای این کار باید جو پلیسی را شکست تا روحیۀ ترس و یأس در مردم از بین برود.

  1. مرحلۀ بعدی بردن مبارزه به روستاها بود، زیرا سازمان معتقد بود نیروهای عمدۀ مبارزه را کارگران و دهقانان تشکیل می‌دهند. البته استراتژی سازمان ادامۀ مبارزه از طریق سقوط شهرها بود، زیرا این شهرها بودند که پایگاه قدرت رژیم بودند و به وسیلۀ ایجاد پایگاه‌های روستایی می‌توان به شهرها حمله و آنها را محاصره کرد؛ بنابراین سازمان دنبال شناسایی مناطق استراتژیک بود.
  2. تشکیل ارتش آزادی‌بخش و جنگ چریک روستایی: برای این کار باید مبارزه را به روستاها برد و ارتش خلقی تشکیل داد. سازمان شعار تشکیل ارتش خلق به مثابه یک شعار استراتژیکی را می‌دهد. بعد از پیروزی انقلاب اسلامی سازمان با تشکیل میلیشیا در جهت تشکیل ارتش خلق حرکت می‌کرد.

یادداشت ها:

۱۹. در این خصوص به کتاب آموزش و تشریح اطلاعیۀ تبیین مواضع، تحت عنوان خصوصیات ایدئولوژی ما چیست؟ مراجعه شود.

۲۰. در دفتری که از سوی سازمان پیکار چاپ شده آمده است: «‌… ایدئولوژی و جهان‌بینی سازمان مجاهدین چه از نظر پایگاه طبقاتی و چه از نظر جهان‌بینی و شناخت آمیزه‌ای از ایدئولوژی و تفکر مارکسیستی و جهان‌بینی و تفکر مذهبی و از این لحاظ التقاط و دوآلیسم مشخصی را در خود نهفته داشت و این امر ویژگی‌هایی به این سازمان می‌بخشد.» تحلیلی بر تغییر تحولات درونی سازمان مجاهدین خلق، فروردین سال ۱۳۵۸، صفحه ۱۲

۲۱. قطعاً یکی از دلایل انحراف تفسیر به رأی بوده است. به عنوان مثال کافر را کسی می‌دانستند که سد مبارزه‌ با امپریالیسم باشد و مؤمن کسی است که با امپریالیسم مبارزه کند.دفاعیات ناصر صادق، سعید محسن و علی مهین دوست مراجعه شود.

۲۲. دفاعیات ناصر صادق، سعید محسن و علی مهین دوست مراجعه شود.

۲۳.تاریخچۀ سازمان مجاهدین خلق ایران از سال ۱۳۴۴ تا ۱۳۵۰، از انتشارات سازمان مجاهدین خلق

۲۴. روحانی،‌سید حمید، نهضت امام خمینی، جلد ۳ ، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، صفحه ۳۵۵

۲۵. همان منبع، همان صفحه

۲۶. مدافعات علی میهن دوست، اسناد منتشره سازمان مجاهدین خلق ایران، صفحه ۶۱

۲۷. همان منبع، صفحه ۶۰

۲۸. بیانیۀ اعلام مواضع ایدئولوژیک سازمان، جلد یک، صفحه ۱۱۵

۲۹. آموزرش و تشریح اطلاعیه تعیین مواضع، انتشارات سازمان، صفحات ۶۲ – ۶۱

۳۰. مصاحبۀ تلویزیونی حسین احمدی روحانی، به نقل از کتاب نهضت امام خمینی، جلد سوم، صفحه ۴۰۴

۳۱. روزنامۀ جمهوری اسلامی، شماره ۳۱۷، سال دوم تیر ماه ۱۳۵۹،‌ صفحه ۳

۳۲. روحانی، سید حمید، نهضت امام خمینی، جلد سوم، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، صفحه ۴۰۹

۳۳. برای اطلاع بیشتر در این زمینه به کتاب «دو گزارش از کارخانۀ ذوب آهن آریامهر و شرکت سهامی زارعی آریامهر»‌ نوشتۀ سازمان مجاهدین خلق سال ۱۳۵۲ مراجعه شود.

ادامه دارد

ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : ۰
  • نظرات ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیران سایت منتشر خواهد شد.
  • نظراتی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • نظراتی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد.