مزرعهٔ حیوانات دربارهٔ گروهی از جانوران اهلی است که در اقدامی آرمانگرایانه و انقلابی، صاحب مزرعه یعنی آقای جونز را از مزرعهاش فراری میدهند تا خود ادارهٔ مزرعه را بهدست گرفته و «برابری» و «رفاه» را در جامعهٔ خود برقرار سازند. رهبری این جنبش را گروهی از خوکها بهدست دارند.بعد از پیروزی این انقلاب، خوکها که هوش بیشتری نسبت به بقیه حیوانات داشتند، رهبری حیوانات مزرعه را به عهده میگیرند و قوانینی را وضع میکنند که این قوانین با گذشت زمان دچار تغییر میشوند. این گروه جدید به رهبری خوکی به نام ناپلئون همچون آقای جونز به بهرهکشی از حیوانات مزرعه میپردازند و هرگونه مخالفتی را سرکوب میکنند.قیام حیوانات درنهایت تبدیل به دیکتاتوری خوکها میشود…
وقتی دکتر مصدق در مخالفت با قانونشکنی شاه (که میخواست به جای دولت، وزیر جنگ و دفاع انتخاب کند) سی تیر سال سیویک استعفا داد، مردم در حمایت از دکتر مصدق یکپارچه قیام کردند و به خیابانها ریختند. بعد به توصیهی انگلستان، شاه قوام السلطنه را نخستوزیر کرد. قوام آمد یک اعلامیهی شدید و غلیظ داد که سیاست را کشتیبانی دگر باید؛ یعنی کسی آمده که مثل مصدق نیست که با مردم با احترام و بر اساس قانون و با حقوق دموکراتیک برخورد کند. قوام صراحتا میگفت هر کس بخواهد با من مخالفت کند، فلان و فلان میکنم. خب این یک رویهی زمامداری از بالاست که مردم را منقاد و ترسخورده و فرمانبر میپسندد. رویهی دیگر هم مشی و منش مصدق است که راز محبوبیت اوست..
پرسشی که به ذهن کارشناسان و حتی قاطبه مردم خطور کرده است، اینکه تولید موازی توسط چند شرکت به چه مفهوم است؟ آیا میخواهند ثابت کنند ایران در عرصه علم در حدی از پیشرفت قرار دارد که هر شرکت باتجربه و بدون تجربه اگر بخواهد میتواند واکسن تولید کند؟ آیا بهتر نبود محققان زحمتکش و برجسته کشور ما در یک مرکز جمع میشدند و حاصل تحقیقاتشان را یک کاسه میکردند و یک شرکت هم مسئولیت تولید آن را بر عهده میگرفت و احتمالا زودتر از اینها موفق به تولید میشدند و واکسن را وارد بازار میکردند و از سازمان بهداشت جهانی تاییدیه اضطراری هم میگرفتند یا گزارش تحقیقاتشان در نشریات معتبر پزشکی در سطح بینالمللی درمعرض قضاوت صاحبنظران قرار میگرفت…