خاطرات مبارزه و زندان جلال رفیع/ قسمت دوم

«صمد علیپور، همسلولی مارکسیست من، معمولاً از من می خواست که آواز بخوانم تا رنج شکنجه و سلول کاهش یابد. من هم تصنیف معروف مرغ سحر را برایش می خواندم. یک روز خبر فوت “چوئن لای” نخست وزیر چین کمونیست و مدتی بعد خبر مرگ “مائو” رهبر چین رسید. یک حالت اندوه در فضای سلول احساس می شد. صمد گفت مرغ سحر را بخوان. من برای این که از اندوه بیرون بیارمش، این گونه خواندم:
مرغ پکن!/ ناله سر کن،/ داغ مرا تازه تر کن/ مرغ مسلّح(!) ز درون قفس در آ،/نغمه پیکار پرولتاریا سرا،/ وزنفسی عرصه این حزب توده(!) را پر شرر کن،/ ما را خر کن!…

آن خِشت بُوَد که پُر توان زد/خاطراتِ مشترکِ “پرویز ثابتی” و “عرفان قانعی‌فرد”!/ رضا علامه زاده، قسمت دوم

وقتی یک مامور بالای امنیتی پس از این همه سال آفتابی می شود و می‌خواهد “فاش‌گوئی” کند، خواننده انتظار دارد حرف‌های پشت پرده مانده‌ی امنیتی را از زبان او بشنود، نه تائید بر طشت‌های از بام افتاده‌ی فساد مالی و اخلاقی بلند پایگان رژیمش؛ آن هم تنها برای اثبات فساد ناپذیری خود، و ادعای مبارزه ی بی‌وقفه با آن‌ها!
یکی از مواردی که انتظار می‌رفت ایشان نه تنها حاشا نمی‌کرد بلکه از گوشه‌های پنهان مانده‌ی آن نیز سخن می‌گفت، موضوعِ استفاده از شکنجه در زندان‌های ساواک است….

گفتگویی که در سالهای سیاه اتفاق افتاد

گفت‌وگوکنندگان: اسماعیل خوئی، خسرو گلسرخی، غلامحسین نصیری‌پور
این گفت‌و‌گو بی‌کم و کاست، با امانت کامل از روی نوار پیاده شده که پس و پیش بودن گفت‌وگو و تکرار بعضی جمله‌ها و نقص آن‌ها به این سبب است.

بخشی از نوار پنجم
زمان گفت‌و‌گو: ۱۳۵۱

حکایت سنگ مزار خسرو گلسرخی،عملیات شبانه در قطعه ۳۳ بهشت ‌زهرا/ کاوه گوهرین

نگاهم بر خاک بود. فضای مزارستان مرا پرتاب کرد به سال‌هایی دور‌تر که به همراه دوست از دست رفته‌ام «جلال فرشی احمدی»، در دل تاریکی شب بهشت ‌زهرا، برای تعویض سنگ مزار زنده‌نام «خسرو گلسرخی» رفته بودیم و من اینک آن را گزارش می‌کنم تا تو بدانی….

نگاهی بر یادداشت ” قیام سیاهکل یک شکست نبود “/ ایرج شریعت عضو کانون

هرچند چگوارا وهمرزمان اودربولیوی جان برسر پیمان خود نهادند ،هرچند آلنده و انقلابیون شیلی با کودتای آمریکائی پینوشه کشته شدند، اما این شکستها از ارزش این انسانهای شریف نخواهد کاست .آنها وجدان پاک و بیدار تاریخ بشری را بوجود آورده اند.شکست آنها ،خطاها واشتباهات آنها زمینه تجربیات گرانقدر وتوانائی ها امروزین مارا فراهم میکند.
اگر هیچ اقدام عملی نباشد خطائی نیز صورت نخواهد گرفت واگر خطائی نباشد،رهنمودی وجود نخواهد داشت.آنها که جسارت عمل داشته جان بر سر آن نهاده اند از یک منظر ،آموزگاران ماهستند. همچنانکه خطاهای ما آموزه های تجربی آیندگان خواهد بود.
کسانی که بعد از نیم قرن دربستر عافیت نقش استاد را بر این پیشینیان بازی میکنندو متفرعنانه رزمندگان سیاهکل را مشتی جوانان خام بی بهره از دانش مبارزاتی میخوانند ،درحقیقت انفعال وبی عملی خودرا را توجیه میکنند.آنها به درد هیچ نمی خورند….