جشن نوروز در زندان برازجان، تبعیدگاه شاهنشاهی برای زندانیان سیاسی

یک بار حدود ۳۰۰ کودک مهمان ما بودند. ما از چند روز قبل از عید، تمام حیاط و محوطه‌ی زندان را تمیز و تزئین و به در و دیوار کاغذهای رنگی و بادکنک آویزان ‌کردیم. برنامه‌هایی که برای بچه‌ها پیش‌بینی شدند، از این قرار بودند:بعد از استقبال گرم و پرشور از بچه‌ها، در حدود ساعت ده صبح به مهمان‌های کوچولوی خود آب‌میوه، میوه یا شیرکاکائو می‌دادیم. تا ظهر برنامه‌ی حاجی‌فیروز یا نمایشنامه‌های کوتاه اجرا می‌شد. برخی بچه‌ها خودشان داوطلب بودند حاجی‌فیروز بشوند یا در نمایشنامه‌ بازی کنند. آنها نیز به میدان می‌آمدند و به بازی گرفته می‌شدند. بعد موزیک به راه می‌افتاد و همه وسط حیاط می‌ریختند و بساط رقص و آواز گرم می‌شد…

مصاحبه ی جلیل امجدی با محمد مدیر شانه چی

در زندان اوین بعد از بازجویی مفصلی که حدود۵/۵ ساعت طول کشید با تهدید و تحقیر به سلول انفرادی که بسیار جای بدی بود و از اول در آنجا بودم، مراجعتم دادند. بعد از چند روز به شدت مریض شدم که در زندان مداوا نشدم. به بیمارستان شهربانی منتقلم کردند و در آنجا بعد از معاینات مفصل که اطبا نظر خوبی درباره ام ندادند، مرخص شدم.