خاطرات مبارزه و زندان جلال رفیع/ قسمت دوم

«صمد علیپور، همسلولی مارکسیست من، معمولاً از من می خواست که آواز بخوانم تا رنج شکنجه و سلول کاهش یابد. من هم تصنیف معروف مرغ سحر را برایش می خواندم. یک روز خبر فوت “چوئن لای” نخست وزیر چین کمونیست و مدتی بعد خبر مرگ “مائو” رهبر چین رسید. یک حالت اندوه در فضای سلول احساس می شد. صمد گفت مرغ سحر را بخوان. من برای این که از اندوه بیرون بیارمش، این گونه خواندم:
مرغ پکن!/ ناله سر کن،/ داغ مرا تازه تر کن/ مرغ مسلّح(!) ز درون قفس در آ،/نغمه پیکار پرولتاریا سرا،/ وزنفسی عرصه این حزب توده(!) را پر شرر کن،/ ما را خر کن!…

دوران مبارزه و زندان در گفتگو با محمدرضا علی حسینی دبیر کل کانون/ علی شاملو

آقای طالبیان در نهاوند گروه ابوذر را راه انداختند و نوجوانان و جوانان حول محور ایشان جمع شدند. در آنجا یک جو سیاسی ایجاد شده بود. در تهران هم آن‌موقع مبارزه مسلحانه شکل گرفته بود. از طرف دیگر، بحث‌های دکتر شریعتی در جامعه جوان و دانشگاهی خیلی داغ شده بود؛ به‌خصوص سخنرانی او درباره شخصیت ابوذر غفاری و….

نگاهی بر یادداشت ” قیام سیاهکل یک شکست نبود “/ ایرج شریعت عضو کانون

هرچند چگوارا وهمرزمان اودربولیوی جان برسر پیمان خود نهادند ،هرچند آلنده و انقلابیون شیلی با کودتای آمریکائی پینوشه کشته شدند، اما این شکستها از ارزش این انسانهای شریف نخواهد کاست .آنها وجدان پاک و بیدار تاریخ بشری را بوجود آورده اند.شکست آنها ،خطاها واشتباهات آنها زمینه تجربیات گرانقدر وتوانائی ها امروزین مارا فراهم میکند.
اگر هیچ اقدام عملی نباشد خطائی نیز صورت نخواهد گرفت واگر خطائی نباشد،رهنمودی وجود نخواهد داشت.آنها که جسارت عمل داشته جان بر سر آن نهاده اند از یک منظر ،آموزگاران ماهستند. همچنانکه خطاهای ما آموزه های تجربی آیندگان خواهد بود.
کسانی که بعد از نیم قرن دربستر عافیت نقش استاد را بر این پیشینیان بازی میکنندو متفرعنانه رزمندگان سیاهکل را مشتی جوانان خام بی بهره از دانش مبارزاتی میخوانند ،درحقیقت انفعال وبی عملی خودرا را توجیه میکنند.آنها به درد هیچ نمی خورند….

علل گرایش افراد و گرو هها به مبارزه مسلحانه/ گفت و گو با محمدرضا علی حسینی دبیرکل کانون

وقتی فضای یک جامعه به حدی بسته شود که حتی مردم از گفتگو با یکدیگر و اظهارنظر منع یا واهمه داشته باشند، افراد و گروههای مستعد به مبارزه مسلحانه کشیده می شوند. در فضای آن روزها هیچ کس حق حرف زدن درباره سیاست را نداشت. ضمن اینکه در آن روزها گروههایی مسلحانه در دیگر نقاط جهان از جمله در نیکاراگوئه و اریتره مشغول مبارزه بودند. در حال حاضر افراد به مراحل دیگری رسیده اند ما در خفقان آن زمان نمی توانستیم کاری از پیش ببریم و حتی می دانستیم اگر وارد مبارزه مسلحانه بشویم کشته خواهیم شد، اما بر این باور بودیم که این راه اثری درازمدت در جامعه می گذارد. علت ورود به مبارزه مسلحانه این بود که سخن گفتن و شفاف گویی اصلا وجود نداشت…