ندامت نامه نویسی و گروه سپاس در دوره پهلوی/ ا- روایت حبیب الله عسگراولادی مسلمان

روز ۱۵بهمن۱۳۵۵ تلویزیون حکومتی شاه با پخش برنامه‌ای تحت عنوان «عفو ۶۶زندانی ضدامنیتی به‌مناسبت سالروز رفع‌خطر از ذات ملوکانه!»؛ جلسه زندانیان‌سیاسی نادمی را نشان‌داد که از شاه تقاضای عفو می‌کردند، پس از سخنرانی نمایندگانی از این جمع، جملگی برخاسته و باصدای‌بلند سه‌بار فریاد «شاهنشاها سپاس!» سردادند و به‌این‌وسیله باگذشته‌خود به‌عنوان زندانی سیاسی علیه نظام شاه، خط‌فاصله کشیده و با ابرازندامت و انزجار نسبت به‌آن، جسم خودرا از زندان‌های شاه بیرون کشیدند.
کد خبر : 2516
تاریخ انتشار : پنجشنبه 1 خرداد 1399 - 8:40

روایت دوم:

اواخر دوران زندان شما مواجه شده بود با شعار فضای باز سیاسی، از آن دوران خاطره‌ای در ذهن دارید؟
وقتی رژیم ادعا کرده بود که می‌خواهیم فضای باز سیاسی بدهیم، برخی آقایان همچون آیت‌الله مهدوی کنی، آیت‌الله انواری، آیت‌الله منتظری، آقای لاهوتی، آقای هاشمی رفسنجانی و آیت‌الله طالقانی که در اوین بودند، اعتراض کرده بودند که «شما مسلمان‌ها را گرفته و سال‌ها زندانی کرده و یا به تبعید فرستاده اید. این چه جور فضای باز سیاسی است؟» در واقع ما را با فشار اینها از تبعید به زندان مشهد به اوین آوردند.اما رژیم ظاهر خشن به خود گرفته و شرایط سختی را برای ما پدید آورد. یک روز صبح آمدند و چشم‌های ما را بستند و به حساب خودشان بردند بازجویی. آن کسی که بازجوی من بود، گفت: «همه چیز را باید بگویی و گرنه…»

من روبروی او نشسته بودم. گفتم «اشتباه گرفتی.» گفت « چطور؟» گفتم:« من سال دوازدهم زندانم را دارم طی می‌کنم. بیرون از زندان نبوده‌ام که اطلاعات داشته باشم. شما گمان می‌کنی که  امروز مرا از کوچه و خیابان گرفته ای؟» گفت « امروز پوست از کله‌ات می‌کنم.» گفتم «اشتباه نکن. من چیزی برای گفتن ندارم. هرچه داشته ام، همان دوازده سال پیش گفته ام. » مرا برد به اتاق دیگر و چشم مرا باز کرد. دیدم مرحوم طالقانی و آقای مهدوی کنی و عده‌ای دیگر از آقایان علما نشسته اند. چهره شاداب و خندان علما را کاملا به یاد دارم. بازجوی من گفت «برو با اینها دیدن کن و برگرد.» رفتم و آقایان را زیارت کردم و با همگی روبوسی کردم و خواستم راه بیفتم تا مجددا برگردم. آقای طالقانی فرمودند «همین جا بنشین و نرو» رسولی آمد و گفت «نمیآیی؟» بعد گفت «کمی همین جا باش، می‌روم و بر می‌گردم.» از آنجا برنامه اوین شروع شد.
گویا مواجهه این علما با دستگاه متفاوت بود، لطفا درباره چگونگی برخورد آنها با مامورین زندان توضیح دهید.
بله، کسی مثل آیت‌الله منتظری در آنجا بود که هیچ نوع رابطه‌ای را با مقامات زندان قبول نداشت و هر وقت آنها می‌آمدند، بلند می‌شد و می‌رفت. یک شخصیتی مثل آقای رفسنجانی می‌گفت «ما باید از فرصت‌ها استفاده کنیم و پیام خودمان را به بیروت از زندان بفرستیم.» با مسئولین زندان که می‌آمدند و با زندانی‌ها صحبت می‌کردند و ضدیت نمیکردند. شخصیت‌هایی مثل آیت‌الله طالقانی و آیت‌الله مهدوی هم بودند که می‌گفتند باید بین این دو خط حرکت کرد. اگر آمدند و حرف بی ربط زدند، باید بلند شد و رفت، اما اگر خواستند به ما بگویند که ملاقاتهایتان چگونه باشد و یا صحبت‌هایی از این دست، دلیل ندارد که بلند شویم و برویم.گویا مواجهه این علما با دستگاه متفاوت بود،

لطفا درباره چگونگی برخورد آنها با مامورین زندان توضیح دهید.
بله، کسی مثل آیت‌الله منتظری در آنجا بود که هیچ نوع رابطه‌ای را با مقامات زندان قبول نداشت و هر وقت آنها می‌آمدند، بلند می‌شد و می‌رفت. یک شخصیتی مثل آقای رفسنجانی می‌گفت «ما باید از فرصت‌ها استفاده کنیم و پیام خودمان را به بیروت از زندان بفرستیم.» با مسئولین زندان که می‌آمدند و با زندانی‌ها صحبت می‌کردند و ضدیت نمیکردند. شخصیت‌هایی مثل آیت‌الله طالقانی و آیت‌الله مهدوی هم بودند که می‌گفتند باید بین این دو خط حرکت کرد. اگر آمدند و حرف بی ربط زدند، باید بلند شد و رفت، اما اگر خواستند به ما بگویند که ملاقاتهایتان چگونه باشد و یا صحبت‌هایی از این دست، دلیل ندارد که بلند شویم و برویم.

منبع: خبرگزاری تسنیم

روایت سوم:

حبیب الله عسگراولادی: «حدود پنج شش سال از زندان ما گذشته بود که تعدادی از بزرگان من‌جمله آقای حاج ابوالفضل توکلی‌بینا، پیام آیت‌الله میلانی و آیت‌الله خویی را برای آیت‌الله انواری و دیگران در زندان آورده بودند که شما یک چیز ساده بنویسید تا آزاد شوید. این را در وقت ملاقات و در پشت میله‌های زندان به من گفتند که شما تعصب به خرج نده، چرا که این تعصب اسباب این است که هم خودت و هم دیگران در زندان بمانید… به دوستان عرض کردم که اراده‌ام این است که مسلمان بمیرم، نه اینکه قهرمان بمیرم. اگر اسلام اقتضا کند، من این کار را می‌کنم اما این دلایلی که می‌آورید اقتضای اسلام نیست… در سال ۱۳۵۴ به دلیل اختناق سیاسی جامعه و شرایط نگران‌کننده‌ای که از این اختناق سیاسی احساس می‌شد، دولت آمریکا به شاه فشار آورد که فضای سیاسی را باز کند. لذا رژیم ناگزیر بود تعدادی از زندانیان سیاسی را آزاد کند. به واسطه بعضی از علمای بزرگ سفارش‌هایی از امام(ره) به ما رسید که شما یک مطلب ساده‌ای بنویسید تا آزاد شوید. بنده یک عذرخواهی ساده نوشتم»

منبع: خاطرات حبیب الله عسگراولادی، سید محمد کیمیافر، مرکز اسناد انقلاب اسلامی

عسگراولادی و عراقی بعد از نوشتن این «عذرخواهی ساده» به مراسم جشنی برده شدند که بعدها به‌عنوان جشن سپاسیها معروف شد. عسگراولادی درباره‌ جریان شرکت در آن مراسم می‌گوید:

«یک شب ما دو نفر – عسگراولادی و عراقی- را بردند در مدرسه داخل زندان قصر. فردا صبح در طبقه پایین مدرسه جشن آزادی زندانیان سیاسی برقرار شده بود، آمدند چشمان ما را بستند و بردند در وسط جمعیت نشاندند، سپس چشم ما را باز کردند. هر کاری کردند که یکی از ماها صحبت کنیم، مطلقاً قبول نکردیم. چهار پنج نفر از کمونیست‌ها و یکی دو تا از ملی‌گراها صحبت کردند ولی هر کاری کردند یکی از مسلمانان صحبت کند، این کار انجام نشد و عملاً ما در جشن شرکت نکردیم. مطبوعاتی که آن‌جا حضور داشتند سعی کردند از ما عکس بگیرند و با ما مصاحبه کنند ولی موفق نشدند. شهید عراقی عینک دودی به چهره زده بود و هر دوی ما با دست روی چهره خود را گرفتیم که کسی از ما عکس نگیرد. چون ما موافق این‌که ما در این مجلس باشیم، نبودیم».

منبع: مشرق نیوز

زندانیانی که با گروه سپاس آزاد شدند:

اسامی ۶۶ نفر اززندانیان سیاسی (۵۹ مرد و ۷ زن)، که ۱۵ بهمن سال ۵۵ از زندان بیرون رفتند به قرار زیر است:

۱) قدرت الله آقا علی‌خانی

۲) قربانعلی احباء

۳) رحیم اخلاقی پور بهرام

۴) محمد ربیع اسلامیه

۵) یدالله اعتمادی

۶) محمد الله‌وردی

۷) اسدالله اولاد اعظمی

۸) احمد اولاد اعظمی قادیکلائی

۹) محمد باقر محی‌الدین انواری

۱۰) داود بهامین

۱۱) محمد بیگزادی

۱۲) ایمان علی پاسدار

۱۳) سید علاالدین پیر خضری

۱۴) محمد رضا توکلی (گل محمد)

۱۵) حمید جعفری (حصاری)

۱۶) هوشنگ جمشیدآبادی

۱۷) رحمت‌الله جمشیدی

۱۸) بایرام چوپانی

۱۹) علیرضا حاجی‌بیگی

۲۰) مصیب حسام

۲۱) سید مهدی حسینی

۲۲) ابوالفضل حیدری

۲۳) محمد خلیلی

۲۴) علی دادگر

۲۵) سلیمان دانشیان ابوذر

۲۶) محمد رضا رحیم‌زاده

۲۷) سیروس رسا

۲۸) حسین رشت چیان

۲۹) ستوان دوم سابق وظیفه علی جعفر رشیدی

۳۰) حسین رضائی

۳۱) زهره رضائی

۳۲) ظفرقلی رضائی

۳۳) محمود رضائی عباسی

۳۴) سید غلامحسین رضوانی

۳۵) محمد هادی روح الامین

۳۶) زهرا زمان

۳۷) عیسی (عباس) سرپل

۳۸) علی اصغر سروری

۳۹) منوچهر مقدم سلیمی

۴۰) علی احمد سیدی (عیدی)

۴۱) محمود شاهسوندی

۴۲) عباس شهاب‌الدینی

۴۳) شیدرخ صداقتیان

۴۴) محمد جعفر طاهری

۴۵) غلامحسین (غلام عباس) عارف آخر

۴۶) محمد مهدی ابراهیم عراقی

۴۷) حبیب الله عسگر اولادی

۴۸) ناجی عنایت زمان صمغ آبادی

۴۹) ارسلان فلاح حجت انصاری

۵۰) سید موسی کرم زاده

۵۱) مهدی کروبی

۵۲) زهرا کریمی

۵۳) بهروز کفاش (کفائی) ژنده دل

۵۴) فریده گرجی (گرجانی)

۵۵) غلامرضا مصدق رشتی

۵۶) مهدی ملک الکتاب

۵۷) زهرا محمد نادرخانی

۵۸) محمود نجف زاده نامقی

۵۹) محمد نوروزی

۶۰) محمد رضا نوروزیان

۶۱) کبری نیک بخت

۶۲) محمد حسین والی زاده معجری

۶۳) علی اکبر واسفی (واضعی)

۶۴) نورالسادات وحید غروی

۶۵) بهزاد میثمی (مهذبی)

۶۶) طه یعقوبی

برچسب ها :

ناموجود
ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : ۰
  • نظرات ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیران سایت منتشر خواهد شد.
  • نظراتی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • نظراتی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد.