زندان قصر، دادگاه ژیان پناه و داستان تجاوز به زندانیان سیاسی/ همنشین بهار

از زندان قصر که برخرابه های کاخهای قاجاری بنا شد و رضا شاه آنرا در آذر ۱۳۰۸ گشود، دیگر اثری نیست و جز صدای کلاغها و سارهای درختان کاجش، چیزی از آن نمانده و باغ موزه جایش را گرفته است…
زندان قصر اکنون وجود خارجی ندارد و از دادگاه قاسم ژیان پناه که دادگاه من و شما، نیز بود، سالها گذشته و خود وی که از جمله به اتهام تجاوز به زندانیان سیاسی تیرباران شد، صدها کفن پوسانده است. شماری از کسانی هم که در آن به اصطلاح محکمه حضور داشتند، سر بر خاک نهاده اند…

جنبش دانشجویی در سال‌های ۴۷ تا ۵۲/ مهدی فتاپور

در سال ۴۹ بعد از تظاهرات ۱۶ آذر تعدادی از دانشجویان دستگیر شدند. دانشگاه به مدت یک ماه تعطیل بود و تظاهرات برای آزادی دستگیرشدگان ادامه پیدا کرد. ساواک پس از کش‌وقوس زیاد، همه دستگیرشدگان را به‌جز ابوالحسن خطیب از دانشکده فنی و چند تن از دانشجویان و فارغ‌التحصیلان پلی‌تکنیک آزاد کرد. ما تظاهرات را برای آزادی زندانیان باقی‏مانده ادامه دادیم تا آن‏که از داخل زندان به ما اطلاع رسید که هرچند آن‌هایی که در زندان مانده‏‌اند، بخشا از فعالین دانشجویی بودند ولی دستگیری آنان ارتباطی با فعالیت‌های دانشجویی ندارد. آنان عضو یک گروه مسلح‏اند (گروهی که بعدها گروه سیاهکل نام گرفت). روشن بود که ساواک آن‏ها را آزاد نخواهد کرد. نمی‏شد از دانشجویان خواست که بیش از این سر کلاس نروند. یک ماه تظاهرات همه را خسته کرده بود و ادامه آن دشوار بود. ما با مسئولان دانشگاه صحبت کردیم و از آنان قول گرفتیم که به ساواک برای آزادی دانشجویان زندانی فشار بیاورند و به آن‌ها یک ماه مهلت دادیم و گفتیم که در صورت آزاد نشدن وی بعد از یک ماه تصمیم مجدد خواهیم گرفت و با همین قول به دانشجویان مراجعه کرده و با خواندن یک قطعنامه تظاهرات را پایان دادیم ولی دوستانی که فعالیت‏های رسمی مورد تأییدشان نبود به این تصمیم اعتراض کرده و آن‌را سازش نامیده و تظاهرات را با شعارهای رادیکال‏تر مستقیما علیه رژیم ادامه دادند….

خاطرات مبارزه و زندان جلال رفیع/ قسمت دوم

«صمد علیپور، همسلولی مارکسیست من، معمولاً از من می خواست که آواز بخوانم تا رنج شکنجه و سلول کاهش یابد. من هم تصنیف معروف مرغ سحر را برایش می خواندم. یک روز خبر فوت “چوئن لای” نخست وزیر چین کمونیست و مدتی بعد خبر مرگ “مائو” رهبر چین رسید. یک حالت اندوه در فضای سلول احساس می شد. صمد گفت مرغ سحر را بخوان. من برای این که از اندوه بیرون بیارمش، این گونه خواندم:
مرغ پکن!/ ناله سر کن،/ داغ مرا تازه تر کن/ مرغ مسلّح(!) ز درون قفس در آ،/نغمه پیکار پرولتاریا سرا،/ وزنفسی عرصه این حزب توده(!) را پر شرر کن،/ ما را خر کن!…

آن خِشت بُوَد که پُر توان زد/خاطراتِ مشترکِ “پرویز ثابتی” و “عرفان قانعی‌فرد”!/ رضا علامه زاده، قسمت دوم

وقتی یک مامور بالای امنیتی پس از این همه سال آفتابی می شود و می‌خواهد “فاش‌گوئی” کند، خواننده انتظار دارد حرف‌های پشت پرده مانده‌ی امنیتی را از زبان او بشنود، نه تائید بر طشت‌های از بام افتاده‌ی فساد مالی و اخلاقی بلند پایگان رژیمش؛ آن هم تنها برای اثبات فساد ناپذیری خود، و ادعای مبارزه ی بی‌وقفه با آن‌ها!
یکی از مواردی که انتظار می‌رفت ایشان نه تنها حاشا نمی‌کرد بلکه از گوشه‌های پنهان مانده‌ی آن نیز سخن می‌گفت، موضوعِ استفاده از شکنجه در زندان‌های ساواک است….

نگاهی بر یادداشت ” قیام سیاهکل یک شکست نبود “/ ایرج شریعت عضو کانون

هرچند چگوارا وهمرزمان اودربولیوی جان برسر پیمان خود نهادند ،هرچند آلنده و انقلابیون شیلی با کودتای آمریکائی پینوشه کشته شدند، اما این شکستها از ارزش این انسانهای شریف نخواهد کاست .آنها وجدان پاک و بیدار تاریخ بشری را بوجود آورده اند.شکست آنها ،خطاها واشتباهات آنها زمینه تجربیات گرانقدر وتوانائی ها امروزین مارا فراهم میکند.
اگر هیچ اقدام عملی نباشد خطائی نیز صورت نخواهد گرفت واگر خطائی نباشد،رهنمودی وجود نخواهد داشت.آنها که جسارت عمل داشته جان بر سر آن نهاده اند از یک منظر ،آموزگاران ماهستند. همچنانکه خطاهای ما آموزه های تجربی آیندگان خواهد بود.
کسانی که بعد از نیم قرن دربستر عافیت نقش استاد را بر این پیشینیان بازی میکنندو متفرعنانه رزمندگان سیاهکل را مشتی جوانان خام بی بهره از دانش مبارزاتی میخوانند ،درحقیقت انفعال وبی عملی خودرا را توجیه میکنند.آنها به درد هیچ نمی خورند….

۵۰ سال پس از سیاهکل؛ قهرمان، تروریست، دُن‌کیشوت یا قربانی؟/ مهرداد خدیر

دربارۀ ۱۹ بهمن ۱۳۴۹ آسان است که در جای گرم و نرم و پای کامپیوتر آرمان‌های جوانانی را که می‌توانستند با اتمام تحصیلات در بهترین دانشگاه‌های ایران آیندۀ مناسبی را برای خود رقم بزنند به سُخره بگیریم یا تصور کنیم موجوداتی مثل نیروهای داعش و القاعده در روزگار ما بوده‌اند حال آن که می‌دانیم دغدغۀ مردم داشتند و اگر وسیله را به غلط برگزیدند اصل دغدغه را نمی‌توان انکار کرد…

وقایع پنجم تیرماه 1352 زندان قصر در گفت و گو با محسن پاینده / جلیل امجدی
وقایع پنجم تیرماه ۱۳۵۲ زندان قصر در گفت و گو با محسن پاینده / جلیل امجدی
در 5 تیر 1352 زندانیان بندهای زندان قصر (زندانیان سیاسی) با زندانبانان گلاویز شدند و با هر وسیله ­ای که می­ توانستند اعم از دمپایی و چوب و شنهای کف محوطه زندان، برای زدن ماموران استفاده کردند. زمینه ها و علل این درگیریها و پیامدهای این وقایع را در گفتگو با محسن پاینده زندانی سیاسی دهه 50 مورد بررسی قرار می دهیم.