از زندان قصر که برخرابه های کاخهای قاجاری بنا شد و رضا شاه آنرا در آذر ۱۳۰۸ گشود، دیگر اثری نیست و جز صدای کلاغها و سارهای درختان کاجش، چیزی از آن نمانده و باغ موزه جایش را گرفته است…
زندان قصر اکنون وجود خارجی ندارد و از دادگاه قاسم ژیان پناه که دادگاه من و شما، نیز بود، سالها گذشته و خود وی که از جمله به اتهام تجاوز به زندانیان سیاسی تیرباران شد، صدها کفن پوسانده است. شماری از کسانی هم که در آن به اصطلاح محکمه حضور داشتند، سر بر خاک نهاده اند…
ساکنان زندان قصر با اعتصاب غذا به استقبال نوروز ۵۷ رفتند. این پیشنهاد یکی از گروههای مذهبی بود که مورد استقبال بسیاری از زندانیان قرار گرفت و حدود ۱۰۰ نفر دست به اعتصاب غذای تر زدند. به گفته مهدی غنی «این حرکت خواستههایی داشت که در آغاز حرکت اعلام شد. کنشگران با قاطعیت اعلام کردند تا پلیس و حاکمیت خواستههای اعلام شده را برآورده نکنند، آنها تا پای جان بر این اعتصاب پافشاری خواهند کرد. خواستهها عبارت بود از: ملاقات حضوری با اعضای خانواده، دسترسی آزاد به نشریات و مطبوعات منتشره، امکان دسترسی به رادیو، امکان دسترسی به کتابهای چاپ شده.»…
محمدباقر باقرى نژادیان فرد در سال ۱۳۲۸ در شیراز متولد شد و پس از پایان تحصیلات
به استخدام آموزش و پرورش درآمد. او با شرکت فعال در محافل مذهبى، مبارزه خود را علیه نظام پهلوى آغاز کرد. پس از چندى ساواک وى را مورد شناسا یی قرارداد و دستگیر کرد. وی پس از شکنجه و بازجو یی در کمیته مشترک ضد خرابکارى،زمان محکومیت خود را در زندان قصر، وکیل آباد مشهد و عاد ل آباد شیراز سپرى کرد و در بهمن ماه ۱۳۵۳…
امروزه رئیس جمهور، وزیر اطلاعات، سایر وزرا و حتی رئیس بنیاد شهید و امور ایثارگران، از دیدار با ایثارگران و منجمله شورای مرکزی کانون زندانیان سیاسی مسلمان قبل ازانقلاب، ابا دارند. یعنی یا می ترسند یا نمی فهمند که مبارزه برای آزادی و زندان و شکنجه و انسانیت یعنی چه؟ امروز دیگر در دهه فجر نه صدا و سیما به سراغ ما می آید نه ما حاضریم با صدا و سیما مصاحبه کنیم. چه این عرصه جولانگه خفاشان شب و گردنه بگیران روز است. در دهه اول تاسیس کانون که من دبیرکل بودم با نام کانون چندین ملاقات و جلسه با رئیس جمهور و وزیر اطلاعات و سایر وزرا و مسئولین و مرتب با آقای دهقان رئیس بنیاد و اینها داشتیم. صدا و سیما و مراجع فرهنگی مرتب بدنبال ما بودند.اما من فاش می گویم که روحانی تنها رئیس جمهوری است که خود و دولتش نه فقط آزادگان و جانبازان و ایثارگران را تحویل نگرفته و نمی گیرد بلکه بسیاری از امکانات آنها را نیز قطع کرده است و از آن جمله قطع بیمه درمان ایثارگران وسیله نوبخت بود که بعدا تحت فشار فریاد های حق طلبانه آنها مجبور به پذیرش آن گردید. امروز دیگر کلاه ایثار و مبارزه قبل از انقلاب و جنگ و شهید و جانباز و آزاده پَری ندارد. امروز روزگار آقایان بر سفره نشسته و آقازاده و فامیل و رفقاست….
حکومتگران همواره مخالفان و منتقدان خود را به بند و زنجیر میکشیدند تا صدای آنان به گوش ناآگاهان نرسد و آنان نتوانند به جذب نیرو و گسترش اندیشه خود و در نتیجه سرنگونی حاکمان بپردازند. اما به نظر میرسد همین ترفند زندان در عمل به عکس خود تبدیل شده و باعث تزلزل پایههای حکومتها میشده است. تجربه زندان در دوران ستمشاهی گواه آشکاری بر این ادعاست…..