باوجود آنکه چندین جزوه امنیتی خوانده وتجربیات دیگران راشنیده بودم واز رادیو انقلابیون وسپس رادیو سروش ومیهن پرستان تجربه وخاطره مجاهدین وچریکهای فدائی را گوش کرده بودم ،اما مرتکب چنین خطائی شده ام.دومین خطای من آن بودکه به خواهرم گفتم برو منزل زهراخانوم وکتاب “مادر”را از داخل کتابها بردار وبیا .چون رفتن من به منزل
قرنطینه یک بنددرزندان عمومی قصر بعنوان قرنطینه، برای زندانیان سیاسی اختصاص داده بودندکه پس ازیک درگیری باپلیس تصمیم گرفتند قرنطینه رابه زندان ضدامنیتی شماره ۱ زندان قصر منتقل سازند(داستان این درگیری راشاید درموقع دیگرشرح بدهم)همگی مارابه بند۲و۳منتقل کردند.بند۲و۳درسمت شرقی حیاط بصورت دوطبقه برروی هم قرارداشت.نخست کناردیوارمارابه صف کرده وکلیه لباس هارارابالباس تازه زندان تعویض کردیم.وسپس
عبدالحسین طوطیایى در سال ۱۳۳۰ درکرمانشاه متولد شد. پس از پایان تحصیلات متوسطه در دانشکده کشاورزى دانشگاه تهران پذیرفته شد و حرکت فعال خود را در جنبش دانشجویى با گرایشهاى مذهبى آغاز کرد. او از جمله دانشجویان مبارزى بود که تظاهرات دانشجویان دانشکده کشاورزى را از سالهاى ۱۳۵۱ به بعد سازماندهى مى کرد. او در
عده ای از مذهبی ها هم به این فکر افتادند که باید از زندان بیرون رفت و در میان خانواده ها تبلیغ کرد تا از پیوستن فرزندان خود به این گروههای انقلابی مارکسیست جلوگیری کنند. حتی تفکر حجتیه ای هم قوت گرفت و احیا شد. مانند انجمن حجتیه می گفتند ما باید برویم با مارکسیست ها مبارزه کنیم نه شاه. جوان ها در خانه بنشینند و با رژیم مبارزه نکنند بهتر است تا این که برای مبارزه تن به ایدئولوژی مارکسیست دهند.
به این دلیل عده ای درخواست خلاصی از زندان کردند.
وقتی مجاهدین خلق اعلام قیام مسلحانه کرد، میثمی هم توسط اسدالله لاجوردی بازداشت شد. من نماینده مجلس بودم و به سرعت پیش حجه الاسلام هاشمی رفسنجانی رییس وقت مجلس رفتم و موضوع را مطرح کردم.
آن موقع مهندس میثمی برای مقابله با سازمان مجاهدین خلق مسعود رجوی گروهی را به نام’ نهضت مجاهدین’ تاسیس کرده بود.
آقای هاشمی گفت: به من گفته اند میثمی تعدادی اسلحه مخفی کرده است و نمی خواهد آنرا تحویل دهد. شما برای ملاقات با ایشان به زندان اوین بروید و از قول من بگویید اگر برای حفظ جان خود و هم گروههایش اسلحه می خواهد ما از سپاه پاسداران هر تعداد اسلحه نیاز داشته باشد به او می دهیم. اما اسلحه های غیرقانونی اش را تحویل دهد.
البته موضوع واقعیت داشت. چون مسعود رجوی؛ میثمی و دوستان او را متهم به خیانت به سازمان و تهدید به ترور کرده بود او مسلح مانده بود.
من به اوین رفتم و پیام هاشمی را رساندم. در نهایت میثمی چند هفت تیر که از دوران مبارزه چریکی شان با پهلوی دوم نگه شان داشته را تحویل داد. ما هم بیدرنگ از آنطرف به دادستانی فشار آوردیم که منجر به آزادی اش شد.