دستگیری، شکنجه و زندان به روایت سید کاظم اکرمی

دستگیری اول در دی ماه سال ۱۳۵۱ در کانونی که آقای آقا محمدی تشکیل داده بود، نمایشی به نام “جرقه در آتش” اجرا شد. مجریان نمایش دو سه نفر از بچه های قم بودند که با پسر آیت الله شیرازی دوستی داشتند. در اواخر دی ماه، شبی برای شام در منزل پدرم مهمان بودم که

روایت من

به تخت بسته شده بودم و حسینی شلاقم می‌زد. عضدی به حسینی دستور داد، «ول کن! برو اون خرس رو بیار، تا این آدم بشه!» حسینی با لحنی جدی گفت، «چرا خرس؟ خودمون که هستیم!» روزهای شکنجه و مرحله اول بازجویی پایان یافت. اما ماجرای خرس و حسینی و فرمانبری‌هایش از امر و نهی‌های عضدی‌، همه ذهنم را گرفته بود. از خودم می‌پرسیدم، چگونه می‌توان باور کرد که آدمی تا حد یک حیوان درنده تنزل

فرازهایی از خاطرات زندان طاهره سجادی

… مرداد ۱۳۵۴، پانزده روز از بازداشت مرتبه‌ اول و رهایی از کمیته[مشترک ضد خرابکاری] گذشته بود،‌ که دوباره سروکله‌ مأمورین ساواک پیدا شد، اما این‌بار قضیه با مرتبه‌ اول فرق می‌کرد. حالا همه چیز را می‌دانستند. وحید هر چه می‌دانست گفته بود، از جمله ارتباط رحیمی با ما که او هم جزء بازداشت‌شدگان بود.

خاطرات محمد رضا منصوری از زندان

اوایل مهر ۱۳۵۷ و بعد از کشتار مردم در روز ۱۷ شهریور آن سال برنامه‌ی اعتصاب غذای دوم مطرح شد و بچه‌های زندان آمدند و گفتند که به عنوان اعتراض و اظهار همدردی با مردم و اینکه ما هم در زندان اگرچه نمی‌توانیم کاری انجام بدهیم ولی دل ما با شماست و ما اینجا در

تجربه ها و رنج های غلامحسین ساعدی در زندان شاه

مصاحبه با دکتر غلامحسین ساعدی در روز شانزده فروردین ۱۳۶۳ برابر با ۵ آوریل  ۱۹۸۴ در شهر پاریس – فرانسه. مصاحبه کننده: ضیاء صدقی. نگاهی کوتاه به زندگی غلامحسین ساعدی غلامحسین ساعدی، نویسنده، نمایشنامه نویس و روشنفکر ایرانی در یک روز سرد زمستانی (۲۴ دی ماه سال ۱۳۱۴) در شهر تبریز در استان آذربایجان شرقی

آخرین روزهای زندان قصر

پلیس روزنامه ها را سانسور می کرد، کلیه نامه های زندانیان سانسور می شد. در اتاق ملاقات، در ده دقیقه، حدود چهل زندانی با خانواده های خود، ملاقات می کردند. یک سالن مانندی بود که وسط آن، دو ردیف میله از طول، اتاق را نصف می کرد و وسط دو ردیف میله، حدود یک متر

خاطراتِ خانه زندگان (قسمت دوّم)

بعد از سخنرانی در جمع دانشجویان و اساتید دانشگاه، دوستانم پیغام دادند مأمورین ساواک به خوابگاه دانشجویان آمده و سراغ تو را گرفته‌اند، و از اتاق تو هرچه کتاب و عکس بوده، برده‌اند، مبادا آفتابی شوی. در اتاقم علاوه بر کتب امانتی، و چند عکس (از سمپوزیوم لیزر، که سال ۱۳۵۰در اصفهان برگزار شد و

آزادی۱۱۲۶ زندانی سیاسی در سوم آبان ۱۳۵۷

آزادی زندانیان سیاسی در آبان ۵۷ به روایت علایی و گرانپایه خواستند مردم را آرام کنند امید ایران‌مهر تاریخ ایرانی به فرمان مطاع مبارک اعلیحضرت همایون شاهنشاه آریامهر بزرگ ارتشتاران به مناسبت بزرگداشت پنجاه سال شاهنشاهی پهلوی و میلاد مسعود شاهنشاه آریامهر، ۴۵۱ تن از کسانی که به علت ارتکاب جرائم مختلف در دادگاه‌های نظامی

خاطرات خانه زندگان

خاطراتِ خانه زندگان (قسمت اوّل) من پیش و بعد از انقلاب زندانی سیاسی بودم. البتّه دستگیری‌ام در رابطه با هیچ گروه و حزب و سازمانی نبود و هم پرونده نداشته‌ام. در زمان شاه در خمین و خوانسار و اهواز و تهران (کمیته مشترک، قصر، اوین) و مشهد (در وکیل آباد و یکی دو جای دیگر)