تاریخ ایران سرشار از جانفشانیها و استقامت مردان و زنانی است که برای آزادی، استقلال و برقراری عدالت مبارزه کردند، به زندان افتادند و شکنجه شدند. مردان و زنانی که در طول حکومت پهلوی بهترین دوران زندگی خود را گوشه زندانهای انفرادی سپری کرده و چه بسیار نوروزهایی را که دور از خانواده و با ماموران ساواک گذراندند. گرچه در زندان از «سبزه، سمنو، سیر، سیب، سماق، سرکه، سنبل و سکه خبری نبود، اما یاد هر یک از سینها نشانگر «تولدی دوباره، حیات نو، عشق، زیبایی و سلامت، رنگ طلوع آفتاب، صبر و عقل، آمدن بهار و نشان دهنده زیبائی ها» بوده است. زندانیان دوران پهلوی با اندک امکانات خود آمدن دوباره بهار را جشن میگرفتند تا نشان دهند زمستان به پایان رسیده است…
ساکنان زندان قصر با اعتصاب غذا به استقبال نوروز ۵۷ رفتند. این پیشنهاد یکی از گروههای مذهبی بود که مورد استقبال بسیاری از زندانیان قرار گرفت و حدود ۱۰۰ نفر دست به اعتصاب غذای تر زدند. به گفته مهدی غنی «این حرکت خواستههایی داشت که در آغاز حرکت اعلام شد. کنشگران با قاطعیت اعلام کردند تا پلیس و حاکمیت خواستههای اعلام شده را برآورده نکنند، آنها تا پای جان بر این اعتصاب پافشاری خواهند کرد. خواستهها عبارت بود از: ملاقات حضوری با اعضای خانواده، دسترسی آزاد به نشریات و مطبوعات منتشره، امکان دسترسی به رادیو، امکان دسترسی به کتابهای چاپ شده.»…
«”ولادیمیر پوتین” رئیس جمهور روسیه خطرناکترین تصمیم سیاست خارجی حیات سیاسی اش را با حمله به اوکراین گرفته است. در این راستا، فارغ از اینکه نتیجه جنگ اوکراین چه باشد، باید توجه داشت که بدون تردید امنیت روسیه تحت الشعاع این مساله قرار خواهد گرفت و تضعیف میشود. در این نقطه باید این سوال را پرسید که چرا وی با در نظر گرفتن تمامی این مسائل، تصمیم گرفت که به اوکراین حمله نظامی کند؟…
در ژانویه ۱۹۴۶ ، متفقین تصمیم گرفتند که اجازه تولید فولاد آلمان را تنها تا ۲۵ درصد از میزان ظرفیت تولیدات قبل از جنگ بدهند، و استاندارد زندگی آلمانی ها را به سال ۱۹۳۲ کاهش دهند. اما متفقین خیلی سریع متوجه شدند که در در واقع آلمان با پتانسیل صنعتی خود یکی از ریه های اقتصادی اروپای غربی است و اقدامات فقیرانه بی شک شهروندان آلمانی را به آغوش کمونیست ها سوق خواهد داد.
پرزیدنت ترومن تا سال ۱۹۴۹ این تحریم ها را کاهش می دهد و سپس آلمان غربی را در طرح مارشال قرار می دهد. بنابراین ترس از کمونیسم جایگزین ترس از قیام نظامی آلمان شد… و بیش از ۲۵ میلیون آلمانی را از مرگ حتمی نجات داد.
گویا مدتهاست که داستان فساد به دنیای کشاورزی هم منتقلشده و ما ایرانیها زمانی از این موضوع باخبر میشویم که کشورهای مقصد از پذیرش این محصولات آلوده به سمهای خطرناک خودداری میکنند. این را با نگاهی گذرا به خبرهای اخیر هم بهخوبی میتوان فهمید. آنجا که کشوری مانند ازبکستان که چندی پیش سمرقند و بخارایش جزیی از ایران بود هم بهتازگی سه هزار و ۵۰۰ تن سیبزمینی وارداتی از ایران و پاکستان را به خاطر وجود آلودگی خطرناک برگشت داده و حتی ۷۷۵تن آن را معدوم کرده است. چراکه در این سیبزمینیها میزان بالای سموم ضد آفت یافت شده؛ این را نهفقط کارشناسان بینالمللی که خود ناظران ایرانی هم تأیید کرده و در همین زمینه رئیس اتحادیه بارفروشان هشدار داده که محصولات کشاورزی تولید داخل دارای نیترات و دیگر سموم است که روی محصولات باقی مانده است…
هنر شاه حسینی در عرصه مبارزه فقط به زندان رفتن خلاصه نمی شد . فعالان عرصه سیاسی همواره به خاطرداشته و خواهند داشت که او با همه وجود و نه برای مدت محدود که در سراسر عمر از بذل مال و دارایی خود ، از دراختیار گذاشتن امکانات خود همچون باغ کرج برای برگزاری مراسم سیاسی و مذهبی وبرگزاری نمازهای عید، و از ارائه اسناد باغ خود برای رهایی زندانیان سیاسی دریغ نداشت . چه فعالان سیاسی – مذهبی که قبل از انقلاب با اسناد آن باغ آزاد شدند و بعد ازانقلاب به مقامات و مناصب حکومتی دست یافتند وچه کسانی که در دهه های ۱۳۶۰ و۷۰ و۸۰ با آن اسناد توانستند آزاد شوند …
در مازندران دو روز مانده به شب یَلدا مردم دست به کار تهیه مقدمات شب یَلدا میشدند. به خانه پدر و مادر یا پدر بزگ و مادربزرگ رفته، و گاه به همراه خود میوه و خوردنی میبردند. ضمن خوردن تنقلات، میوه(شب چره)؛ کنس kənəs (گُنِدس=ازگیل) به خصوص هندوانه و دیگر میوههای فصل از جمله پرتقال، نارنگی، لیمو شیرین، سیب، انار و….تا پاسی از شب مینشستند و خاطره و قصه تعریف میکنند. مثل «تیرما سیزه شو» و…خیلی جلوتر؛ در شب یَلدا، شیرینی «پشتزیک(pəštə zik) و «شکر لله»(نیشکر) هم پخته میشد. آملیها، پشتزیک مازندرانیها را «کنجه حلوا»(حلوای کنجد) مینامیدند چون برخلاف آنچه خودشان با مردم ساری و بندرگز درست میکردند، گردو و عسل نداشت…
اگر شب یَلدا را در میان قوم بختیاری بگذرانید در سفره یَلدا شاهنامه فردوسی را میبینید و به جای فال حافظ، در میان بعضی خانوادهها بساط شاهنامهخوانی برپاست. زمان قدیم(حالا را نمیدانم) در شب یَلدا در استان چهارمحال و بختیاری، چند خانواده دور هم جمع میشدند و کسانی که شاهنامه را از حفظ بودند برای دیگران میخواندند. پیش میآمد که شاهنامهخوان با اینکه بیغلط و دقیق [ از بَر ]میخواند حتی سواد خواندن و نوشتن نداشت…
شب یَلدا در تهران قدیم با میوههای تازه فصل پاییز، میوههای خشک شده تابستان، آجیل مخصوص، شیرینی و هندوانه به صبح میرسید. همه در منزل بزرگتر خانواده و نزد مادر و پدر جمع میشدند. فردای شب یَلدا سعی میکردند کار خطایی از آنها سر نزند و آن روز جزو تعطیلات عمومی بهحساب میآمد. تهرانیهای قدیم شب چله با گردآمدن دور آتش و رقص و پایکوبی این شب را جشن میگرفتند. آنگاه سفرهای فراخ و گشاده میانداختند که روی آن آتشدان، عطردان و خوراکیهای گوناگون ازجمله نان، شیرینی، حلوا و گوشت قربانی بود…
هندوانه(قارپیز)، نماد اصلی شب یلداست و اکثر مردم استان آذربایجانشرقی هم در شب یَلدا چیلله قارپیزی (هندوانه چله) میخوردند و معتقد بودند باخوردن هندوانه، لرز و سوز سرما به تنشان تاثیر نداشته و اصلا سرمای زمستان را حس نمیکنند. در آذربایجان، اون قدیما که ارتباطات به این آسانی نبود از اواخر تابستان مقدار زیادی هندوانه و خربزه در تور میگذاشتند و آن را از سقف آشپرخانه آویزان میکردند یا در کاه قرار میدادند تا محفوظ بماند. در تبریز در موسم یَلدا «عاشیقها» مىنواختند…