۱۹ شهریور ماه روز درگذشت یکی از بزرگترین روحانیون مبارز، فعال سیاسی و اجتماعی و از فعالان نهضت ملی شدن نفت و نهضت مقاومت ملی و همچنین از بنیانگذاران جبهه ملی دوم و نهضت آزادی ایران، از رهبران انقلاب ۵۷ و رییس شورای انقلاب، عضو مجلس خبرگان و نخستین امام جمعه تهران پس از انقلاب ۵۷ است. کسی که بین شاگردان و طرفدارانش به پدر و ابوذر زمان معروف بود. وی از معدود روحانیونی بود که که از علی شریعتی و محمد مصدق دفاع کرد.
با دکتر سیدمحمد مهدی جعفری، نویسنده، پژوهشگر متون دینی، فعال و زندانی سیاسی دوران پهلوی درباره اندیشههای آیتالله طالقانی گفتگو…
میکیس تئودراکیس هنرمندی متعهد و پیشرو بود که عمری در راه صلح، عدالت اجتماعی و آزادی آهنگ ساخت، نوشت و فعالیت سیاسی کرد. تئودوراکیس در ایران نامی آشنا است.او از هنرمندان پیشرو قرن بیستم به شمار میرود که بارها طعم زندان و تبعید را چشید. آنچه در کارنامه تئودوراکیس برجسته است، سالها مبارزه با دیکتاتوری و برای آزادی است.
او را بیشتر با موسیقی فیلمهایی چون زوربای یونانی، حکومت نظامی و زد میشناسند، فیلمهایی ساخته کوستا گاوراس که موسیقى متن آنها در بین سالهاى ۱۹۶۷ و ۱۹۷۴ یعنی دوران سیاه حکومت نظامیان در یونان شکل گرفت، دورانی که بسیارى از آثار تئوداراکیس ممنوع بود و خود او به نماد مقاومت و ایستادگى مردم بدل شده بود…
برخی احزاب، از جمله حزب توده، خود را در پناه این دروغ که دکتر مصدق دستور مقابله نظامی نداده بود تا ما وارد عمل شویم، پنهان کردند. درحالیکه سرهنگ ممتاز و واحد نظامی محافظ منزل دکتر مصدق به دفاع مسلحانه پرداخته و ساعت ها مقابله و در حال نبرد بودند. مگر معنی مبارزه مسلحانه و دفاع متقابل چیست؟ آن همه کشتار در اطراف منزل نخست وزیر، آیا بیانگر ایستادگی و مقاومت مسلحانه نبود؟ آیا این بی عملی حزب، نیاز به سوال و پرسش داشت؟ اگر دکتر مصدق دستور دفاع و مقابله نمی داد و موافق این حرکت نبود، آیا واحدهای محافظش آن همه جان فشانی می کردند؟ کشته شدن حدود ۳۰۰ تن در حمله به منزل دکتر مصدق، نشان از چه داشت؟ این آخرین پیام دکتر مصدق که تلفنی به حزب می گوید: ” شما به وظیفه میهن پرستانه خود هرطور که صلاح می دانید عمل کنید” به چه معنی است؟ آن وظیفه میهن پرستانه چه بود؟…..
وقتی دکتر مصدق در مخالفت با قانونشکنی شاه (که میخواست به جای دولت، وزیر جنگ و دفاع انتخاب کند) سی تیر سال سیویک استعفا داد، مردم در حمایت از دکتر مصدق یکپارچه قیام کردند و به خیابانها ریختند. بعد به توصیهی انگلستان، شاه قوام السلطنه را نخستوزیر کرد. قوام آمد یک اعلامیهی شدید و غلیظ داد که سیاست را کشتیبانی دگر باید؛ یعنی کسی آمده که مثل مصدق نیست که با مردم با احترام و بر اساس قانون و با حقوق دموکراتیک برخورد کند. قوام صراحتا میگفت هر کس بخواهد با من مخالفت کند، فلان و فلان میکنم. خب این یک رویهی زمامداری از بالاست که مردم را منقاد و ترسخورده و فرمانبر میپسندد. رویهی دیگر هم مشی و منش مصدق است که راز محبوبیت اوست..
پرسشی که به ذهن کارشناسان و حتی قاطبه مردم خطور کرده است، اینکه تولید موازی توسط چند شرکت به چه مفهوم است؟ آیا میخواهند ثابت کنند ایران در عرصه علم در حدی از پیشرفت قرار دارد که هر شرکت باتجربه و بدون تجربه اگر بخواهد میتواند واکسن تولید کند؟ آیا بهتر نبود محققان زحمتکش و برجسته کشور ما در یک مرکز جمع میشدند و حاصل تحقیقاتشان را یک کاسه میکردند و یک شرکت هم مسئولیت تولید آن را بر عهده میگرفت و احتمالا زودتر از اینها موفق به تولید میشدند و واکسن را وارد بازار میکردند و از سازمان بهداشت جهانی تاییدیه اضطراری هم میگرفتند یا گزارش تحقیقاتشان در نشریات معتبر پزشکی در سطح بینالمللی درمعرض قضاوت صاحبنظران قرار میگرفت…
شوخیِ وقیحی بوده که دهههاست در این کشور در حالِ اجراست. سفاهتی که سالهاست با آن ادبیاتِ تحتِ شلاقِ ایران باید بیش از پیش تحقیر شود. حضراتِ متوهم این عکس که میبینید دکتر رضا براهنیست. یکی از نویسندهگانِ ایرانی که تقریبن در بیشتر عمرش به سختی روزگار گذراند ولی کمر تا نکرد و نوشت. جوری که جهانی که او ساخته بیانتها به نظر میرسد. کارش نوشتن و پارهکردنِ پردههای جهلی بود که امثال شمایان پشتاش به عیش و نوش و انواعِ بدهبستان مشغول هستید…
در سال ۴۹ بعد از تظاهرات ۱۶ آذر تعدادی از دانشجویان دستگیر شدند. دانشگاه به مدت یک ماه تعطیل بود و تظاهرات برای آزادی دستگیرشدگان ادامه پیدا کرد. ساواک پس از کشوقوس زیاد، همه دستگیرشدگان را بهجز ابوالحسن خطیب از دانشکده فنی و چند تن از دانشجویان و فارغالتحصیلان پلیتکنیک آزاد کرد. ما تظاهرات را برای آزادی زندانیان باقیمانده ادامه دادیم تا آنکه از داخل زندان به ما اطلاع رسید که هرچند آنهایی که در زندان ماندهاند، بخشا از فعالین دانشجویی بودند ولی دستگیری آنان ارتباطی با فعالیتهای دانشجویی ندارد. آنان عضو یک گروه مسلحاند (گروهی که بعدها گروه سیاهکل نام گرفت). روشن بود که ساواک آنها را آزاد نخواهد کرد. نمیشد از دانشجویان خواست که بیش از این سر کلاس نروند. یک ماه تظاهرات همه را خسته کرده بود و ادامه آن دشوار بود. ما با مسئولان دانشگاه صحبت کردیم و از آنان قول گرفتیم که به ساواک برای آزادی دانشجویان زندانی فشار بیاورند و به آنها یک ماه مهلت دادیم و گفتیم که در صورت آزاد نشدن وی بعد از یک ماه تصمیم مجدد خواهیم گرفت و با همین قول به دانشجویان مراجعه کرده و با خواندن یک قطعنامه تظاهرات را پایان دادیم ولی دوستانی که فعالیتهای رسمی مورد تأییدشان نبود به این تصمیم اعتراض کرده و آنرا سازش نامیده و تظاهرات را با شعارهای رادیکالتر مستقیما علیه رژیم ادامه دادند….
در اصل ۲۹ قانون اساسی ذکر شده : ” برخورداری از تامین اجتماعی ….و نیاز به خدمات بهداشتی و درمانی و مراقبت های پزشکی به صورت بیمه و غیره حقی است همگانی ، دولت مکلف است طبق قوانین از محل درآمدهای عمومی و درآمدهای حاصل از مشارکت مردم ، خدمات و حمایت های مالی فوق را برای تک تک افراد کشور تامین کند ” آیا فروش واکسن ، خلاف نص قانون اساسی نیست ؟ اگر چه مسئولینی که اظهارات فوق را گفتند با ملاحظه عکس العمل عمومی از اظهارات خود عقب نشینی کردند ولیکن چنین تفکراتی در مسئولین گناهی نا بخشودنی است …