هرچند چگوارا وهمرزمان اودربولیوی جان برسر پیمان خود نهادند ،هرچند آلنده و انقلابیون شیلی با کودتای آمریکائی پینوشه کشته شدند، اما این شکستها از ارزش این انسانهای شریف نخواهد کاست .آنها وجدان پاک و بیدار تاریخ بشری را بوجود آورده اند.شکست آنها ،خطاها واشتباهات آنها زمینه تجربیات گرانقدر وتوانائی ها امروزین مارا فراهم میکند.
اگر هیچ اقدام عملی نباشد خطائی نیز صورت نخواهد گرفت واگر خطائی نباشد،رهنمودی وجود نخواهد داشت.آنها که جسارت عمل داشته جان بر سر آن نهاده اند از یک منظر ،آموزگاران ماهستند. همچنانکه خطاهای ما آموزه های تجربی آیندگان خواهد بود.
کسانی که بعد از نیم قرن دربستر عافیت نقش استاد را بر این پیشینیان بازی میکنندو متفرعنانه رزمندگان سیاهکل را مشتی جوانان خام بی بهره از دانش مبارزاتی میخوانند ،درحقیقت انفعال وبی عملی خودرا را توجیه میکنند.آنها به درد هیچ نمی خورند….
با قضیه سیاهکل به صورت حزبی و عقیدتی برخورد نباید کرد. قضیه سیاهکل ، ماجرائی ملی است که جوانانی با روحیه بزرگ، قهرمانانه بر علیه ظلم و ستم سیستم حاکمه شاهنشاهی پهلوی بپا خاستند و مبارزه ای را آغاز کردند و با جان باختن در این راه مسیری نوین را فراروی سایر رزمندگان جبهه آزادی باز کردند.
قهرمانان سیاهکل طلایه داران روشی نوین در مبارزه ملت بودند که باید به عنوان پیشگامان طریق جدید مبارزه به حرکت در می آمدند تا با این جانبازی مخاطرات مسیر را به دیگر فرزندان ملت گوشزد کرده و اعلام دارند : ” برای مبارزه و برای نیل به عدالت و برابری و آزادی باید مبارزه ای سنگین کرد و در این راه دست از جان شست و هرچند اگر پیروزی حاصل نگردد ولی تسلیم نیز نباید شد.”…
دربارۀ ۱۹ بهمن ۱۳۴۹ آسان است که در جای گرم و نرم و پای کامپیوتر آرمانهای جوانانی را که میتوانستند با اتمام تحصیلات در بهترین دانشگاههای ایران آیندۀ مناسبی را برای خود رقم بزنند به سُخره بگیریم یا تصور کنیم موجوداتی مثل نیروهای داعش و القاعده در روزگار ما بودهاند حال آن که میدانیم دغدغۀ مردم داشتند و اگر وسیله را به غلط برگزیدند اصل دغدغه را نمیتوان انکار کرد…
اگر چه سازمانهای مسلح بر اثر فشارهای خارجی (ساواک) یا ضعف تئوریک و اختلافات درونسازمانی به موفقیتهایی که پیشبینی میکردند دست نیافتند، ولی چراغی که در ۱۹ بهمن ۱۳۴۹ روشن شد، نظیر ۱۵خرداد ۴۲ یکی از چراغهایی بود که تا سقوط رژیم گذشته فراسوی مبارزان قرار داشت. شاید بعد از گذشت نیم قرن، عدهای لب به انتقاد از آن جوانان جانباخته بگشایند و حرکاتشان را ماجراجویانه بدانند و خونهایشان را به هدر رفته قلمداد کنند، ولی باید هر مظروفی را در ظرف زمانیاش مورد ارزیابی قرار داد….
حماسهی سیاهکل پنجاهساله شد هرجا ظلم هست، مقاومت و مبارزه هم هست…. یورش قهرمانانهی چریکهای ازجانگذشته به پاسگاه سیاهکل در گیلان بار دیگر به روشنی تمام نشان میدهد که مبارزهی مسلحانه تنها راه آزادی مردم ایران است… ما چریکهای فدایی خلق با حمله به پاسگاه کلانتری قلهک و اعدام فرسیوی جنایتکار نشان دادهایم که راه
در سال ۱۳۵۲ تعداد زیادی از اعضای این گروه دستگیر شد و شش نفر از فرزندان ملت ایران با سنین ۱۸ تا ۲۰ ساله بودند به وسیله رژیم پهلوی به جوخههای اعدام سپرده شدند. وقتی دادگاه اول این افراد تمام شد، سه نفرشان حتی درخواست تجدید نظر را هم ارائه نکردند. این افراد همگی عاشق شهادت بودند. این شش نفر با دستخط شخص محمدرضا پهلوی اعدام شدند. در سالگرد شهادت این شش نفر، برای انتقام از ساواک تصمیم گرفتیم یکی از عناصر اصلی آنها را اعدام کنیم. پیش از این عملیات من و دوستانم را دستگیر کردند. ساواک از من تعدادی اسلحه و فشنگ و مقدار قابل توجهی ابزار ساخت بمب گرفت؛ اما چون قتلی صورت نگرفته بود ما را اعدام نکردند، اما شاید اگر ما هم اعدام میشدیم برای ما بهتر بود چراکه به گفته خواهرم «جمیله بوپاشا»
انقلابها را فیلسوفان طراحی می کنند، عاشقان به ثمر میرسانند و فرصتطلبان بهرهاش را میبرند…..