کنفرانس “حزب توده ایران در هشتاد سالگی” اولین همایش علمی دربارهی تاریخچه حزب توده ایران در فضا آکادمیک غربی است و قصد آن بررسی ابعاد گوناگون فعالیت های سیاسی، اجتماعی و ادبی این تشکل مهم جنبش چپ ایران میباشد. این کنفرانس فرصت نادری بود برای ایجاد پل ارتباطی میان پژوهشگران ساکن ایران و خارج از کشور و به همین دلیل هم تعداد قابل توجهی از سخنرانیها به دو زبان فارسی و انگلیسی ایراد شده است. ویدئوی سایر پنل های کنفرانس در نشانی http://mihan.org.uk/TudehAt80 قابل دسترس هستند. امید برگزار کنندگان بر این بوده است که نشست “حزب توده ایران در هشتاد سالگی” گام نخستی باشد در زمینهی پژوهش اندیشه و عمل دیگر جریانهای چپ ایران….
نتیجه فاصله بین تهران و کشورهای حاشیه خلیج فارس جز نزدیکی این کشورها به اسراییل و قرار گرفتن در مدار اهداف تلآویو و مقابله با ایران نیست، در حالیکه اصولاً باید عکس باشد، یعنی تهران و پایتختهای کشورهای حاشیه خلیج فارس در جبهه مشترک و واحد قرار بگیرند. اکنون، تلآویو با برنامهریزیهایش، تا حدودی سیاستهای منطقه را تنظیم میکند و به عبارتی، زمین را برای بازی خصمانه بین کشورهای حاشیه خلیج فارس فراهم میکند! حال اگر کشورهای اسلامی بخواهند بر اساس رهنمودهای اسلامی عمل کنند باید از آرزوی نابودی یا تضعیف یکدیگر بکاهند و همبستگی اسلامی را بر احساسات و شعارهای آرمانی غالب کنند…
ثابتی از نگاه خود، تمام رخدادهای روزهای انقلاب را یکی یکی بر می شمرد و مخالفتش را با هر تصمیمی از سوی هر کسی که بوی انعطاف داشته اعلام میکند. او وقتی خبر احتمال موافقت شاه با آزادی هزار زندانی سیاسی را در دورهی شریف امامی میشنود، در گزارشی می نویسد:
“آزادی زندانیان باقی مانده از زندان خیانت به کشور است و هر کس در این شرائط دنبال آزاد کردن کسانی باشد که دشمن قسم خورده رژیم هستند یا خائن است و یا عوامفریب…”
سالیانی به قدمت بیش از نیمقرن است که زوزه دلخراش ارهموتوریها در عمق جنگلهای هیرکانی به گوش میرسد. زوزهای که مانند موزیک متنی ناایستا، زندگی را در این خطه نشانه گرفته و تا واپسین دم به گوش خواهد رسید. زوزهای که همه ما و با سربردن در روزمرگی زندگی به آن خو گرفتهایم. وقتی صاحبانِ تصمیم و کرسی، چشم بر مواردی مانند نابودی ۱۷۰ هکتار از جنگل برای ساخت بیتوجیه سد لاشک در استان گیلان و… میبندد، انتظار از قاچاقچیان چوب تنها طنزی تلخ خواهد بود…
ممکن است برخی از صاحبنظران اسرائیلی، انتخاباتهای مکرر در اسرائیل را ناشی از دمکراسی در این کشور ارزیابی کنند، ولیکن در ورای وجود چنین ارزیابی، نشان از وجود گسترده و عمیق بیثباتی سیاسی در این کشور ۹میلیونی است و این مسئله میتواند در جای خود یک فاجعه ملی برای کشوری نظیر اسرائیل که با چالشهای متعدد داخلی از جمله اقتصادی و مهاجرت معکوس و منطقهای روبهرو است، تلقی شود …
سابقه مشارکت چین در زمینه برداشت آبزیان از آبهای جنوب کشور در چند ساله اخیر را به خاطر آوریم. برداشت زیست ستیزانهای که اگر ابراز نگرانی پیگیر فعالان محیطزیست و آه و فغان صیادان منطقه نبود چه بسا اکنون نه از آب نشانی بود و نه از آبزیان و حتی از دوزیستان. اگر که همکاریهای چین از این پس هم بخواهد همانند آن برداشت صورت بگیرد بدون تردید هیچ نوری از رستگاری بر جبین چنین تفاهمنامهای مشاهده نمیشود…
«صمد علیپور، همسلولی مارکسیست من، معمولاً از من می خواست که آواز بخوانم تا رنج شکنجه و سلول کاهش یابد. من هم تصنیف معروف مرغ سحر را برایش می خواندم. یک روز خبر فوت “چوئن لای” نخست وزیر چین کمونیست و مدتی بعد خبر مرگ “مائو” رهبر چین رسید. یک حالت اندوه در فضای سلول احساس می شد. صمد گفت مرغ سحر را بخوان. من برای این که از اندوه بیرون بیارمش، این گونه خواندم:
مرغ پکن!/ ناله سر کن،/ داغ مرا تازه تر کن/ مرغ مسلّح(!) ز درون قفس در آ،/نغمه پیکار پرولتاریا سرا،/ وزنفسی عرصه این حزب توده(!) را پر شرر کن،/ ما را خر کن!…
هواداران همهی گرایشهای سیاسی باید دستکم بر سرِ سه امر توافق کنند.
اول اینکه باید از زیرساخت دیجیتالیِ خود محافظت کنیم. این زیرساخت مایهی نجات ما در این بحران بوده است اما به زودی میتواند منشاء فاجعهی بدتری شود.
دوم اینکه همهی کشورها باید بیش از پیش در نظام سلامت عمومیِ خود سرمایهگذاری کنند. این امر بدیهی به نظر میرسد اما سیاستمداران و رأیدهندگان گاهی بدیهیترین چیز را از یاد میبرند.
سوم اینکه باید نظام جهانیِ قدرتمندی را برای نظارت و پیشگیری از بیماریهای عالمگیر ایجاد کنیم. در نبرد دیرینه میان آدمیان و عوامل بیماریزا، بدن تکتک انسانها در خط مقدم جبهه قرار دارد. اگر این خط در هر نقطهای از دنیا درهم بشکند، همهی ما در معرض خطر قرار خواهیم گرفت. حتی ثروتمندترین افراد در توسعهیافتهترین کشورها هم به نفعشان است که از فقیرترین افراد در توسعهنیافتهترین کشورها محافظت کنند. اگر در دهکدهی فقیری در جنگلی دورافتاده ویروس جدیدی از یک خفاش به یک انسان انتقال یابد، تنها چند روز کافی است تا سر و کلهی این ویروس در وال استریت پیدا شود….
وقتی یک مامور بالای امنیتی پس از این همه سال آفتابی می شود و میخواهد “فاشگوئی” کند، خواننده انتظار دارد حرفهای پشت پرده ماندهی امنیتی را از زبان او بشنود، نه تائید بر طشتهای از بام افتادهی فساد مالی و اخلاقی بلند پایگان رژیمش؛ آن هم تنها برای اثبات فساد ناپذیری خود، و ادعای مبارزه ی بیوقفه با آنها!
یکی از مواردی که انتظار میرفت ایشان نه تنها حاشا نمیکرد بلکه از گوشههای پنهان ماندهی آن نیز سخن میگفت، موضوعِ استفاده از شکنجه در زندانهای ساواک است….
ترم اول سال ۵۵ اعتصاب آرامی شروع شد؛ در اعتراض به غذای سلف سرویس، طرح نظارت بیشتر بر سلف سرویس از طرف دانشجویان، تا حد نظارت بر کیفیت غذا و نحوه هزینه آن. اعتصابی فرا گیر که اکثریت غریب به اتفاق دانشجویان در آن شرکت داشتند. اعتصابی طولانی که اصطلاحاً به “اعتصاب پلکانی” معرف شد. هرروز بعد از نهار مقابل دبیرخانه دانشگاه می نشستیم، مسائل خود را طرح می کردیم. هر روز نیز بر دامنه خواسته های صنفی خود می افزودیم. اعتصاب به اندازه ای فرا گیر بود که دکتر فرهادی رئیس دانشگاه، با آن پبپ معروف و ید و بیضا، مجبور میشد هر روز با نماینده های دانشجویان دیدار کند. خبری از گارد نبود و عملاً داشت خط صنفی کارها و سیاسی کارهای دانشگاه پیش می رفت، و مورد تائید دانشجو ها قرار می گرفت….